معاونت فرهنگی
شنبه ها/ روایت/ کتاب های داستان کوتاه، رمان، ادبیات داستانی و...
معرفی کتاب:  
 

 

شنبه 21خرداد ماه 1401* شماره 267، هفته سی و نهم*روایت

 

 

 

 

 

 

رنگ نام من

کتاب «نام من سرخ» نوشته‌ «اورهان پاموک» در سال 1998 منتشر شد. این رمان درباره‌ نقاشان دربار عثمانی است که به دستور پادشاه وقت به اصول نقاشی اروپایی ازجمله نقاشی پرتره و چهره روی می‌آورند.

برخی از این هنرمندان که استادان مینیاتور، تذهیب و خطاطی هستند ساختارشکنی می‌کنند و با یکدیگر به اختلاف می‌خورند. در میان کشمکش‌ها و اختلاف آن‌ها چندین قتل مرموز و مبهم گره می‌خورد که توجه حتی پادشاه را برمی‌انگیزد. 

«اورهان پاموک» در این رمان، دیدگاه هنرمندان عثمانی و ایرانی و طرز نگاهشان نسبت به جهان را به تصویر کشیده و به گنجینه‌ای از ادبیات فارسی از نظامی تا فردوسی اشاره کرده است.

 

 

 

 

 

او در میان فضایی جنایی، هنری و عاشقانه داستان رمان را پیش می‌برد و خواننده را در کوچه و خیابان‌های استانبول همراه خود می‌کند. «پاموک» داستان «نام من سرخ» را طی پنجاه‌ونه فصل به نگارش درآورده است که نام برخی از آن‌ها عبارت‌اند از «نام من قارا»، «من، استاد عثمان»، «من، شکوره»، «نام من استر»، «من، زن».

رمان، با یک قتل آغاز می‌شود: «و حالا دیگه من یه مُرده‌ام؛ یه جسد، تهِ یه چاه. از آخرین نفسی که کشیدم و قلبم وایستاد، خیلی گذشته؛ ولی هنوز هم هیچ‌کسی از ماجرا خبر نداره؛ البته غیر از اون قاتل پست‌فطرت.» رمان، راوی‌های مختلفی دارد. گاهی از زبان یک جسد، گاهی از زبان قاتل و بعضی از اوقات هم از زبان غیرانسان‌ها مثلاً سکه و خون و سگ روایت می‌شود. لحنِ روایت‌ها بسیاری مواقع طنز است؛ اما این طنز در خود داستان‌ها و روایت‌ها و شخصیت‌ها نیست؛ شخصیت‌های داستان با خواننده‌ها شوخی می‌کنند که یکی از ویژگی‌های نثر این کتاب است.

پادشاه عثمانی به هنرمندان کشورش دستور می‌دهد که گرد هم بیایند و فتوحات و افتخاراتش را در قالب یک کتاب به تصویر درآورند. کار این هنرمندان دشوار است؛ چراکه پادشاه گفته است تصویرگری‌هایشان به سبک نقاشان ونیزی باشد؛ این درحالی است که بسیاری از اهالی مذهبی ترکیه (نقاشان و غیرنقاشان)، هنرِ به سبک ونیزی را به‌دلیل جزئیات بسیار آن کفرآمیز می‌دانند. آشوب و ترس در روند داستان، از زمانی آغاز می‌شود که یکی از نقاشان ناپدید می‌شود و تنها سرنخی که با آن بتوان داستان ناپدیدشدن نقاش را پیگیری کرد، همان نقاشی‌های نیمه‌کاره اوست.

پاموک در این کتاب، از نقاشی‌های مینیاتوری و ایرانی استفاده کرده که جذابیت آن را دوچندان کرده است؛ چنان که در متن کتاب در این‌باره می‌گوید: «هر نقشی یه قصه‌ای داره. سال‌هاست که نقاشا کتابا رو می‌خونن و بهترین جای قصه‌اش رو برا نقاشی کردن انتخاب می‌کنن: اولین دیدار عاشق و معشوق، صحنه‌ای که رستم سرِ دیوِ سفید رو از تنش جدا می‌کنه یا غمی که رو صورتش می‌شینه وقتی که می‌فهمه کسی رو که به‌دست خودش کشته پسرش بوده، صحنه الفت مجنون با شیرا و شغالا یا اون لحظه‌ای که پرنده‌های پیشگو به اسکندر می‌گن که به اولین ساحلی که می‌رسه، به‌دست یه عقاب کشته می‌شه. چشامون از خوندن این کتابا خسته می‌شن و با دیدن نقاشیاش دوباره جون می‌گیرن، اگه یه جایی تو قصه هست که با خوندن نمی‌شه تجسمش کرد، اون‌جاست که باید دست به دامن نقاشی شد، نقاشی رنگ و بوی یه قصه است. هیچ نقشی هم نیست که قصه‌ای نداشته باشه.»

 

 

* ترجمه به فارسی:

این رمان را عین له غریب از زبان ترکی به فارسی ترجمه کرده و نشر چشمه سال 1389 منتشرش کرده‌است. ترجمه دیگر فارسی کار تهمینه زاردشت توسط انتسارات مروارید منتشر شده است.

* درباره نویسنده:

فرید اورهان پاموک، زاده 7 ژوئن 1952، که در ایران به اورهان پاموک معروف شده است، نویسنده و رمان نویس اهل کشور ترکیه و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2006 است. او نخستین ترک تباری است که این جایزه را دریافت کرده است. اورهان پاموک در خانواده ای پر فرزند و مرفه در محله نیشان تاشی استانبول متولد شد. اولین رمانش آقای جودت و پسران را که حکایت خانواده ای متمول و پرتعداد است، در سال 1982 نوشت که جوایز ملی ارهان کمال و کتاب سال را برایش به ارمغان آورد. پاموک بعد از انتشار رمان قلعه سفید، کرسی تدریس ادبیات داستانی را در دانشگاه کلمبیا پذیرفت. اوج شهرت پاموک زمانی بود که رمان نام من سرخ را در سال 1998 منتشر کرد و انبوهی از جوایز ادبی در کشورهای مختلف را برایش به ارمغان آورد. سال 2002 رمان برف را منتشر کرد که خودش آن را نخستین و آخرین رمان سیاسی در کارنامه کاری اش خواند. ضمیمه روزنامه نیویورک تایمز سال 2004 این رمان را یکی از 10 رمان برتر جهان معرفی کرد.

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: نام من سرخ

نویسنده: اورهان پاموک

مترجم : تهمینه زاردشت

ناشر: انتشارات مروارید

 

 

 

پاموک سال 2003 کتابی با عنوان استانبول منتشر کرد که در واقع اتوبیوگرافی نویسنده است. او سال 1982 ازدواج کرد و سال 1991 اولین فرزندش که یک دختر است، به دنیا آمد. پاموک اکنون به اتفاق خانواده اش مقیم استانبول است. او در جوانی تحصیل در رشته‌  معماری را دنبال کرد ولی پس از مدتی آن را رها کرد و به دنبال حرفه‌ روزنامه‌نگاری رفت. او نویسنده‌ای نام‌آشنا برای خوانندگان فارسی‌زبان است و آثارش ازجمله «زنی با موهای قرمز»، «سیاه»، «برف» و «با و بی‌تکلف» به فارسی ترجمه شده‌اند. کتاب‌های پاموک عمدتاً روایت‌هایی است از سرگشتگی و بی‌هویتی، که با رگه‌هایی از تقابل ارزش‌های شرقی و غربی نیز در آن نهفته است. از این نویسنده کتاب « رنگ های دیگر در باب زندگی، هنر، کتاب ها و شهرها و یک داستان» در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان موجود است.

* درباره مترجمان:

تهمینه زاردشت:

 تهمینه زاردشت متولد 1356 فعالیت ادبی خود را از دهه 70 با نوشتن داستان کوتاه آغاز کرده است. کارشناس مترجمی زبان انگلیسی و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است. حاصل نزدیک به دو دهه فعالیت ادبی و مترجمی او در مجلات ادبی و اینترنتی مانند گلستانه، شوکران، اثر و ... منتشر شده است. از این مترجم کارهای دیگری همچون «افسانه های ژاپنی»، «طبل آیاکاشی»، «شپش پالاس»، «مونونوکه:راز چیزها»، «زمین ابنای بشر»، «فرزند تمام ملل»، «آینه های شهر» و «استانبول استانبول» در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.

عین له غریب:

«نام من سرخ» نخستین رمانی بود که عین له غریب از اورهان پاموک به فارسی برگرداند و تا تابستان سال 90 به چاپ سوم رسید. بعد از آن ترجمه های متعددی از این رمان منتشر شد. «کتاب سیاه» یکی دیگر از رمان های برجسته اورهان پاموک است که توسط همین مترجم به فارسی برگردانده شد و پاییز 92 توسط نشر زاوش به بازار آمد. عین له غریب مجموعه مقالات تئوریک و تجربیات نویسندگی پاموک را اخیرا تحت عنوان «با و بی تکلف» توسط انتشارات نگاه به دست چاپ سپرد. «سربازان خدا» مجموعه هشت داستان کوتاه یاشار کمال از دیگر ترجمه های اوست که نشر گیسا به بازار عرضه کرد.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 14خرداد ماه 1401* شماره 260، هفته سی و هشتم*روایت

 

 

 

 

 

 

سیر زندگی روح الله

کتاب «الف لام خمینی» با معرفی خاندان امام خمینی آغاز می شود و سیر زندگی روح الله را از تولد، نشو و نما، تحصیل در زادگاه، ادامه درس آموزی در اراک و مهاجرت به حوزه علمیه قم پی می گیرد. می توان این زندگینامه را به دو بخش کلی تقسیم کرد. اول، زندگی علمی حضرت روح الله خمینی در قم، که بیش از چهل سال از عمر او را در بر گرفت. امام خمینی در این چهار دهه درس گرفت، درس داد، نوشت و ماترک چشمگیری از منشورات و شاگردان به جا گذاشت. دوم، زندگی سیاسی حضرت امام است که از اواسط سال 1341 شمسی آغاز می شود و با فراز و نشیب های فراوان شانزده سال بعد، به پیروزی نهضت اسلامی در سال 1357 می رسد.

نویسنده درباره این تحقیق گفته: گشت و گذار تاریخی در هر دو مقطع با دشواری روبرو بوده است؛

 

 

 

 

 

دوره اول به جهت نبودن اسناد، و دوره دوم به علت فراوانی اسناد؛ چرا که تاریخ نگار برای یافتن روایت درست و رسیدن به حقیقت واقع می باید از مسیر پر پیج و خم راستی آزمایی مدارک و یادهای به جای مانده عبور کند و در دام خبرها و خاطرات تبلیغی نیافتد.

 

 

* قسمت هایی از کتاب:

 بیش از چهل روز از ماجرای تقسیم فلسطین می گذشت که اعلام شد آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی برای حمایت از مسلمانان پاکستان و فلسطین، از مردم تهران دعوت کرده در مسجدشاه گردهم آیند. در آن زمان مسلمانان پاکستان که به تازگی از هند جدا شده بودند، تحت تعرض هندوها آزار دیده، کشته می شدند. آیت الله کاشانی که با پیشینه استعماری انگلیس آشنا بود، در اطلاعیه ای قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل متحد را «ظلم فاحش» خواند و پیش بینی کرد تشکیل دولت یهودی در آینده کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه بلکه تمام دنیا خواهد بود.» جراید خبر از اجتماعی 15 هزار نفری در مسجدشاه دادند. سخنران اصلی این مراسم آقای فلسفی بود. او گفت که دردی که امروز بر فلسطین وارد شده، دردی است بر پیکر جهان اسلام. وی خبر داد که آیت الله کاشانی دو حساب برای کمک به مسلمانان پاکستان و فلسطین در بانک ملی گشوده و چشم انتظار یاری مردم است. با موضوع فلسطین حداقل تا پنج ماه بعد واکنش آشکاری در سطح جامعه ایران پیدا نکرد، اما درگیری های مسلمانان آن سرزمین با یهودیان همچنان ادامه داشت. انگلیس پیش از این خبر خروج خود را از فلسطین داده بود؛ و در 26 اردیبهشت 1327 به قیمومت 25 ساله خود پایان داد. با اعلان این خبر، دولت مستقل یهودی به نام اسرائیل اعلام موجودیت کرد. کشورهای عربی پیرامون فلسطین که نقشه تقسیم آن سرزمین را پیاده شده دیدند، ارتش های خود را برای نبرد با دولت جعلی اسرائیل به صحنه کشاندند. جنگ آغاز شد. آیت الله کاشانی از مردم تهران دعوت کرد روز 31 اردیبهشت برای ابراز همدردی با مسلمین فلسطینی و اظهار تنفر از عملیات خصمانه یهود در مسجدشاه گردهم آیند.

 

 

 شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: الف، لام، خمینی

نویسنده: هدایت‌الله بهبودی

ناشر: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

تعداد صفحات: 1157 صفحه

 

 

اجتماع مردم در مسجدشاه پرشکوه بود. خطابه ای را که آیت الله کاشانی نگاشته بود، خواندند و سپس قطعنامه ای در 6 ماده در حمایت از مسلمانان فلسطین قرائت شد. پس از پایان مراسم جمعیت با سردادن شعار از خیابان ناصرخسرو و میدان سپه خود را به میدان بهارستان و مدرسه سپهسالار رساند. در آنجا نیز سخنان مهیجی در باب فلسطین ایراد گردید. گفته شده حاج آقا روح الله خمینی در همین زمان نامه ای به پاپ نوشت و از طریق نماینده سیاسی واتیکان در تهران برای او فرستاد. «قضیه از این قرار بود که مجلسی در تهران برگزار شد و [آقای خمینی] نیز در آن مجلس کردند. قرار بر این شد که از طرف روحانیت ایران نامه ای برای پاپ نوشته شود. چندین نامه نوشته شد اما تنها نامه [ایشان] را انتخاب کردند و همان را برای پاپ فرستادند.» امضاء نامه روحانیت تهران بود. اعلامیه آیت الله بروجردی علیه تقسیم فلسطین در خرداد 1327 منتشر گردید.

* درباره نویسنده:

وی در سال 1339 در تبریز به دنیا آمد و در تهران رشد و پرورش یافت و دارای مدرک کارشناسی رشته تاریخ است. بهبودی در طی این دوران مسئولیتهای مختلفی را بر عهده داشت؛ مسئول بخش خبرنگاری و عکاسی روزنامه تهران تایمز، مسئول بخش (سرویس) فرهنگی روزنامه ایران، مسئول دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، مدیر مسئول و صاحب امتیاز دوهفته نامه کمان، سردبیر فصلنامه مطالعات تاریخی. همچنین وی موفق به کسب جوایز متعددی در جشنواره ها شده است؛ برنده دوم جشنواره هشتم مطبوعات در رشته یادداشت، برنده اول جشنواره نهم مطبوعات در رشته سرمقاله، برنده جایزه شهید آوینی (دوره اول)

* دیگر آثار نویسنده:

«شرح اسم» (زندگینامه رهبر جمهوری اسلامی ایران، سید علی خامنه‌ای)/ یادهای زلال/ تبریز در انقلاب/ سفر به حلبچه/ سفر به روسیه 93/ سیمای حج در سال 70/ ادبیات در جنگ‌های ایران و روس/ شهید صدوقی / سفر به قله‌ها (پنج گزارش جنگی)/ پا به پای باران (دو گزارش از خرمشهر)/ سفر به قبله (یادداشت‌های حج 1370)/ ادبیات نوین ایران پس از نهضت مشروطه انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(25 جلد) / یاران آسمانی (خاطرات فرماندهی لشکر 31 عاشورا)/ روزشمار تاریخ معاصر ایران (جلد دوم: 1301 خورشیدی - جلد سوم: 1302 خورشیدی)/ سفر بر مدار مهتاب (گفتگو با کبرا سیل‌سه‌پور، همسر سید علی اندرزگو/ موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)/ خرمشهر، کو جهان‌آرا (گفتگو با صغرا اکبرنژاد، همسر سید محمد جهان‌آرا)/ مرتضی آیینه زندگی‌ام بود (گفتگو با مریم امینی، همسر سید مرتضی آوینی)/ خرمشهر، خانه‌ای رو به آفتاب (گفتگو با صدیقه زمانی، همسر [سردار] عبدالرضا موسوی)/ مدال و مرخصی (کتابی صوتی-انگلیسی است که خاطراتی تلخ و شیرین از زبان یک اسیر عراقی می‌باشد)

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 7خرداد ماه 1401* شماره 253، هفته سی و هفتم*روایت

 

 

 

صحنه تاریک است

در این کتاب چهار نمایش‌نامه «گفت و گوی بی‌پایان ستاره با مادرش در وقت مردن»، «روزگار و نغمه‌هایش»، «خواب بی‌وقت حوریه» و «شبانه» گنجانده شده است. در نمایش‌نامه آخر «آدم‌ها»، «دست‌فروش»، «پیرزن» و «سرباز» ایفای نقش می‌کنند. صحنه تاریک است. تک نوری با چرخیدن بر روی صحنه مناطقی را نمایان می‌سازد: سنگری که با چیدن گونی روی هم به صورت دهلیزهایی درآمده، پیرزنی سوار بر صندلی چرخ‌دار، و دست‌فروشی که اجناس خود را می‌چیند. رزمنده‌ای با بی‌سیم، پیام رمزی را دریافت می‌کند. ناگهان صدای شلیک توپ و آژیر حمله هوایی سکوت صحنه را می‌شکند. دست‌فروش با پیرزن مشغول گفت و گو می‌شود و ...

در نمایش«گفت و گوی بی‌پایان ستاره با مادرش در وقت مردن» آمده است: مادری تنها که در بمباران و جنگ، همسایه ها و خانواده اش را از دست داده و با تنها دخترش به گفت و گو می پردازد. نمایش روایت جنگ است، جنگ بی پایان روایتی که گویی پایانی برایش نیست و تا غرور و کبر برجهان حاکم است این روایت ادامه دارد و قربانی می گیرد ودر هر جای این کره خاکی داغدارترین فرد، مادر است مادری که مام وطن است مادر این نمایش یک زن جنوبی است که ناظر است بر جنگ.

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: شبانه و سه نمایشنامه‌ی دیگر

نویسنده: محمد چرم‌شیر

ناشر: صنوبر

تعداد صفحات: 116 صفحه

 

 

داستان «روزگار و نغمه‌هایش» مرور خاطرات 40 ساله یک همسرشهید را از 20 تا 60 سالگی روایت می کند و کدهای خوبی که در متن داده شده مثل نوعروس 20 ساله، بیسیم چی، ارتباط متافیزیکی بین لیلا و ....در 4 بخش 10 ساله به یکباره مرور می شود اطلاعات خوبی به مخاطب می دهد.

آثار چرم‌شیر در حوزه ادبیات جنگ جزو ماندگارترین نمایشنامه‌های دفاع مقدس است و یکی از آنها «خواب بی‌وقت حوریه»؛ نمایشنامه‌ای سه‌پرده‌ای که داستان سه شخصیت را در زمان موشکبارانِ تهران بازگو می‌کند. «حوریه»، «شمسی» و «سرهنگ» در یک خانه جنوب شهری مستاجرند و دغدغه‌های خود را دارند. ظاهرا زندگی دراین خانه جریان دارد اما موشک‌ها در حال باریدنند! چرم‌شیر این نمایشنامه را سال 1372 نوشت و درست یک سال بعد «خواب بی‌وقت حوریه» در جشنواره دفاع مقدس اجرا شد و جایزه ویژه هیات داوران و همچنین بهترین بازیگر نقش دوم زن را ربود. بعدها در سال 1387 بار دیگر این نمایش در کارگاه نمایش تئاتر شهر به صحنه رفت.

* درباره نویسنده:

محمد رضا چرم شیر، (زاده 21 شهریور 1339 تهران) نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر است. او دانش‌آموخته رشته ادبیات نمایشی در سال 1366 از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. بیش از سی سال فعالیت در حوزه‌ ادبیات و تئاتر، تالیف بیش از صد نمایشنامه، انتشار پنجاه و چهار نمایشنامه و ترجمه یا اقتباس‌های فراوان از داستان‌ها و نمایشنامه‌های مطرح غربی، این تنها بخشی از کارنامه‌ هنری مردی، تنها با شصت و دو سال سن است که می‌تواند تا سال‌های سال هم آن را پربارتر ببینیم؛ کسی که با بسیاری از بزرگان یا افراد مطرح نمایش ایران، مانند آتیلا پسیانی، انوشیروان ارجمند، بهرام بیضایی، گلاب آدینه، حسین نوری، مریم معترف، عزت‌الله مهرآوران، سیامک احصایی، افشین هاشمی، آروند دشت آرای و رضا حداد همکاری داشته است! محمد چرمشیر را می‌گوییم کسی که علاوه بر کارنامه‌ی پربار بالا، رکورد بیشترین نمایشنامه‌ی اجراشده را هم با اختلافی زیاد در ید خود دارد. نمایشنامه‌هایش به زبان‌های انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، سوئد، ایتالیا و آمریکا اجرا شده‌اند. بی‌شک محمد چرم‌شیر از تاثیرگذارترین نمایشنامه‌نویسان سال‌های بعد از انقلاب است و تجربه‌های او در شکل‌ها و ژانرهای مختلف مثال زدنی است. او دست به تجربه‌هایی زده که کمتر کسی شجاعت وارد شدن به آن‌ عرصه‌ها را داشته است.

* چند نمایشنامه او عبارت است از:

واقعه خوانی جهاز جادو/ می‌بوسمت و اشک/ باد اسب است/ نامه‌های به تب (کارگردان سیامک احصایی)/ مکبث/ قهوه قجری/ رقص مادیان‌ها (بازخوانی یرما اثر لورکا)/ آسمان روزهای برفی/ همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری/ گذر پرنده‌ای از مقابل آفتاب/ شیش و بش/ شبی در طهران/ می‌خواستم اسب باشم/ آرامش در حضور دیگران/ در مصر برف نمی‌بارد/ کبوتری ناگهان/ روز عزیز مرده/ رؤیای بسته‌شده به اسبی که از پا نمی‌افتد/ شاهزاده اندوه (افشین هاشمی)/ افیلیا/ عرق خورشید، اشک ماه/ دیوبندان/ کسی نیست همه داستان‌ها را به یاد بیاورد/ یادگاری‌ها/ کبوتری ناگهان/ بیتل‌ها/ مادام کامیون/ باغبان مرگ (کارگردان آروند دشت آرای)/ بانوان، آقایان/ فاطمه عنبر/ همین امشب/ پشت شیشه‌ها/ یک دقیقه و سیزده ثانیه/ تیستو/ تن‌تن و راز قصر مونداس (کارگردان آروند دشت آرای)/ حقایقی درباره یک ماهی مرده/ قلاده ای برای سگ مرده/ پروانه و یوغ (کارگردان آروند دشت آرای)/ آمدیم، نبودید، رفتیم (کارگردان رضا حداد)

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 31 اردیبهشت ماه 1401* شماره 246، هفته سی و ششم* روایت

 

 

 

بهترین رمان جنگ

احمد دهقان از نویسنده‌هایی است که در آثارش با عبور از لایه‌های ترد و شکننده، به اعماق جنگ راه پیدا می‌کند. راوی این داستان با «سفر به گرای 270 درجه» زندگی دیگری را تجربه می‌کند و ما را با خود به فراسوی آنچه اتفاق افتاده است می‌برد. سفر به گرای 270 درجه رمانی است از احمد دهقان با موضوع جنگ ایران و عراق. رضا امیرخانی، رمان‌نویس ایرانی، دربارۀ این کتاب می‌گوید: «شاید بهترین رمان جنگ»

این کتاب به دلیل سبک خاص نوشته و روایت عمیق و ویژه جنگ اقبال زیادی به خود جلب داشت و مورد توجه جدی قرار گرفت. این کتاب به سال 1375 منتشر گردید.

 

 

 

 

جایزه بیست سال داستان نویسی، جایزه چهارمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس و جایزه بیست سال ادبیات پایداری، از افتخارات این کتاب است.این کتاب توسط پال اسپراکمن نایب رئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتگرز آمریکا به انگلیسی ترجمه شده و نخستین رمان ایرانی با موضوع جنگ است که در آمریکا منتشر می‌شود.

داستان کتاب از زبان ناصر بیان می‌شود. ناصر رزمنده جوانی است است که بارها سابقه شرکت در جبهه داشته. در بین امتحانات مشق و درس را رها و به همراه دوستش علی راهی منطقه جنگی جنوب می‌شود. در آنجا ضمن دیدار مجدد با دوستان سابقش، از قریب‌الوقوع بودن عملیاتی مهم(کربلای 5) اطلاع می‌یابد. در حین عملیات بسیاری از دوستانش شهید و مجروح می‌شوند، خود او نیز مجروح شده و به پشت خط می‌آید. بعد از چند روز به شهر خود بازگشته و زندگی عادی را از سر می‌گیرد. پس از مدت کوتاهی با دریافت تلگراف یکی از دوستانش خود را آماده بازگشت به منطقه می‌کند.

 

 

* در بخشی از کتاب می‌خوانید:

آرام قدم بر می‌دارم. تقی شانه به شانه‌ام می‌شود. کلاه کاموایی‌اش را کشیده رو گوش و گوشی بیسیم را داده زیر آن. سرش را می‌آورد جلو و آرام می‌گوید: «حیدر سلام می‌رسونه، می‌گه خداحافظ!» سر تکان می‌دهم. پاهایم را بیش از حد معمول بالا می‌آورم. انگاری رو زمین خرده شیشه پاشیده‌اند. منطقه ساکت است. با دشمن فاصله زیادی داریم.

بشین. در جا می‌نشینم و سرم را بر می‌گردانم و به عقب نگاه می‌اندازم. سایه پر رنگی هستیم که تا خاکریز خودی کشیده شده‌ایم. هنوز همه ستون وارد دشت نشده. سر بر می‌گردانم. چند خمپاره از طرف دشمن شلیک می‌شود، از بالای سرمان می‌گذرد و پشت خاکریز می‌ترکد. از دو ورمان ستون نیروها به سمت دشمن در حرکتند. آرام و در سکوت می‌روند و تو تاریکی گم می‌شوند.

بلند شو. بر می‌خیزم و پشت سر حاج‌ نصرت به راه می‌افتیم. رد شنی تانک‌ها رو زمین کشیده شده و گویی هزاران کرم خاکی با بدن‌های بند بند رو زمین پخش شده‌اند. علی می‌زند به شانه‌ام و با دست زمین را نشانم می‌دهد. سرم را تکان می‌دهم. نمی‌خواهم حرفی بزنم. می‌دانم اگر کلامی از دهانم خارج شود، درد دل علی شروع می‌شود. تقی سرش را می‌آورد در گوشم و می‌پرسد: «تانک‌هاشون تا این جا اومده بودن!؟»

با اشاره سر جوابش را می‌دهم. رد شنی تانک‌ها چپ و راست همدیگر را قطع کرده‌اند. منوری در آن دورها روشن می‌شود. رو دو پا می‌نشینیم.

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: سفر به گرای 270 درجه

نویسنده: احمد دهقان

ناشر: سوره مهر

تعداد صفحات: 248 صفحه

 

 

 

آن‌ قدر نزدیک نیست که درازکش شویم. صدای شلیک چند تیر می‌آید. جلوتر، سایه‌هایی که به کپه خاک می‌مانند، دیده می‌شود. علی می‌گوید: «تانک‌ها رو باش!»

منور خاموش می‌شود. پا می‌شویم و راه می‌افتیم. به دور و بر نگاه می‌اندازم. هیچ کدام از ستون‌هایی را که به موازات ما به سمت دشمن می‌رفتند، نمی‌بینیم. احساس تنهایی می‌کنم.

به یکباره یکی از تانک‌های دشمن به سمت ما شلیک می‌کند. تیرهای رسام مانند دانه‌های تگرگ از بالای سرمان می‌گذرد و عقب ستون را درو می‌کند. می‌ریزیم رو زمین و آن را گاز می‌گیریم. بی‌حرکت می‌مانم. قلبم تند می‌زند. آیا ستون را دیده‌اند؟ نوک انگشتانم یخ می‌زند. اگر ستون‌مان را دیده باشند، کارمان تمام است. نه راه پس داریم و نه راه پیش. زورکی آب دهانم را قورت می‌دهم. ترس برم می‌دارد که نکند دشمن صدای آن را بشنود! علی از پشت، پوتینم را فشار می‌دهد. از انتهای ستون سر و صدا می‌آید. تقی خودش را می‌کشد کنارم. نفسم تو سینه حبس می‌ماند. گردن می‌کشم تا ببینم ته ستون چه اتفاقی افتاده. چیزی نمی‌بینم. خدا خدا می‌کنم سر و صداشان بخوابد. یکی بلند بلند فریاد می‌کشد و صدای کشمکش می‌آید و بعد صدای خفه‌ای که آرام‌ آرام خاموش می‌شود. صورتم را در هم می‌کشم و به خودم فشار می‌آورم. گویی من مجروح شده‌ام و من هستم که فریاد می‌کشم و باید خفه شوم. صداهای گنگ و درد آلود ته ستون فروکش می‌کند. منطقه یکپارچه سکوت می‌شود.

* درباره نویسنده:

احمد دهقان در سال 1345 ه‍.ش در کرج متولد شد. دهقان سال 1368 وارد دانشگاه شد و در رشته مهندسی برق تحصیل کرد. سپس در رشته علوم اجتماعی ادامه تحصیل داد اما در نهایت با مدرک فوق لیسانس در رشته مردم شناسی فارغ‌التحصیل شد. اولین رمانش با عنوان سفر به گرای 270 درجه در سال 1375 منتشر شد.  او مقالاتی نیز در زمینه رشته تحصیلی خود و همچنین مباحث نظری خاطره‌نگاری، به ویژه خاطره‌نویسی در جنگ ایران و عراق، نوشته‌است

* دیگر آثار نویسنده:

- مأموریت تمام - لحظه‌های اضطراب - روزهای آخر - ستاره‌های شلمچه - گردان چهار نفره،  - هجوم، - من قاتل پسرتان هستم، - دشت‌بان، - پرسه در خاک غریبه، - بچه‌های کارون، - جشن جنگ، - داستان همراه 1 - ناگفته‌های جنگ - آزادی خرمشهر

* جوایز ادبی

- جایزه جشنواره بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای نوشتن رمان سفر به گرای 270 درجه

- جایزه بیست سال ادبیات پایداری برای رمان سفر به گرای 270 درجه

پانویس

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 24 اردیبهشت ماه 1401* شماره 239، هفته سی و پنجم* روایت

 

 

 

سرگذشت پدران

شاهنامه فردوسی داستان شاهان نیست؛

مجموعه کارنامه هایی است که داستان و سرگذشت پدران من و توست و اینکه برای زنده ماندن چگونه جنگیده اند؛ برای پیروزی حق چگونه قیام کرده اند؛ چگونه از طبیعت آموخته اند و چگونه آن را رام کرده اند و چگونه با جان و تنشان این ملک را حفظ نموده اند؛ چگونه پیرو راستی و ایمان به خداوند بوده اند و این همان میراثی است که امروز بدست تو سپرده شده.

پهنه تاریخ ما که نشانه تمامی رنج ها و شادی ها؛ دادگری ها و ستم هاست؛ هنوز بارور از حماسه رستم ها و پهلوانی هاست .

همیشه مالک این ملک ملت است که داد سند بدست فریدون؛ قباله دست قباد

 

 

 

 

فردوسی در آغاز شاهنامه چنین می گوید که از زمانهای باستان در ایران کتابی بود پر از داستانهای گوناگون که سرگذشت شاهان و دلاوران ایران را در آن گرد آورده بودند. پس از آنکه شاهنشاهی ایران به دست تازیان برافتاد این کتاب هم پراکنده شد. اما پاره های آن را موبدان در گوشه و کنار نگاه می داشتند، تا آنکه یکی از بزرگان و آزادگان ایران که مردی دلیر و خردمند و بخشنده بود، به جستجو افتاد تا تاریخ گذشته ایران را از روز نخست بیابد و آنچه را بر شاهان و خسروان ایران گذشته است در دفتر فراهم آورد. ...

شاهنامه همواره از گذشته تا به امروز گرمای محفل و دورهمی خانواده ایرانی بوده است. اثری که تاریخ، اسطوره، اندیشه و باورهای اصیل ایرانیان را از دیرباز تا قرن چهام هجری در خود دارد. کتابی درخشان و ماندگار که به بخشی از هویت ملی ایرانیان تبدیل شده است. شاهنامه داستان شاهان و پهلوانان اسطوره ای و تاریخی ایران را با نظمی شکوهمند و حماسی و در قالب مثنوی روایت می کند، از خلت جهان در باور ایرانیان باستان شروع می شود و با مرگ یزدگرد سوم و فتح ایران توسط اعراب به اتمام می رسد. شاهنامه با ذوق سلیم و اندیشه روشن و خردمندانه فردوسی داستانهایی با مفاهیم گوناگون چون عشق، آزادگی و مبارزه، وطن پرستی و خداپرستی و ... را به شکل جذاب و خواندنی ارائه می کند. شاهنامه از بزرگترین و مهمترین منظومه های حماسی جهان است و نه تنها در ایران بلکه در جهان نیز خوانندگان بیشماری دارد.  شاهنامه‌ فردوسی تنها تاریخ و روایات داستانی و اساطیری ایران قدیم نیست. شاهنامه فرهنگِ ایران است از آغاز تا پایان قرنِ چهار هجری با تمام مظاهرش، گنجی است که فردوسی برای ایران و ایرانی بر جای نهاده است.

* درباره نویسنده: ایرج گلسرخی فولکلورشناس و نویسنده ایرانی می باشد.حوزه های تخصصی وی مطالعات هنر هنرهای زیبا هنرهای نمایشی موسیقی و آواز ایران و اسلام است.

 

 

* دیگر آثار نویسنده:

کتاب: - تاریخ جادوگری

مقاله:

1. اثر موسیقی کهن ایرانی بر موسیقی کلیسا

2. روایت داستانهای منظوم ادب پارسی به نثر

3. موسیقی و افسانه در آثار خواجو و تطبیق آن با شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی

4. موسیقی تاجیکی

5. مقالات: ایقاع و احصاء الایقاع

6. موسیقی و افسانه در آثار خواجو و تطبیق آن با شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی

7. کتاب الآغانی

* همچنین کتاب «برگردان روایت گونه شاهنامه فردوسی به نثر» به قلم نویسنده، شاعر و استاد دکتر سید محمد دبیرسیاقی، در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان موجود است.

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: روایت شاهنامه به نثر

نویسنده: ایرج گلسرخی

ناشر: انتشارات علم

تعداد صفحات: 808 صفحه

 

 

وی از ارکان چهارگانه بنیاد لغت‌نامه دهخدا و مصحح بسیاری از متن‌های کهن فارسی‌است. دکتر دبیرسیاقی برای استفاده از این گنجینه‌ گرانبها و نیز برای سهولت اطلاع از مضمون و محتوای شاهنامه، و استفاده‌ عموم از آن، تمامی اشعار و داستان‌های شاهنامه را به نثر ساده و روان برگردانده است. کتاب برگردان روایت گونه شاهنامه فردوسی به نثر، نه برگردان بیت به بیت و کلمه به کلمه، بلکه برگردانگونه کوتاه و ساده ای است بی آنکه از اصل مطلب هیچ نکته ای کم شده باشد.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 17 اردیبهشت ماه 1401* شماره 232، هفته سی و چهارم* روایت

 

 

 

من دیر برمی گردم

این رمان نوشته «ینگ چانگ کامپستین» است که اولین بار در سال 2007 انتشار یافت. «لینگ» 9 ساله، دختر دو پزشک، در شهر «ووهان» زندگی می کند؛ او رویاپرداز و آرمان گرا است و دنیای پیرامونش را اغلب با استعاره توصیف می کند. اما زندگی «لینگ» و خانواده اش زمانی مختل می شود که مردی به نام «لی»، افسر حزب کمونیست، به آپارتمان آن ها می آید. پس از مدتی، دوستان و همسایگان ناپدید می شوند، پدر «لینگ» دستگیر و خود «لینگ» نیز در مدرسه با آزار و اذیت هایی بی رحمانه مواجه می شود. با این که پدرش به زندان افتاده، خانواده اش از گرسنگی در حال مرگ هستند و کتاب هایشان سوزانده شده، «لینگ» برای نگه داشتن موهای بلندش می جنگد.

 

 

 

 

* قسمتی از کتاب:

"چیزی نگذشت که یک روبالشی پر از نوشته ها و نقاشی های نامرئی داشتم. خوشحال بودم که دیگر لازم نیست نابودشان کنم. شب سال نو چینی، مادر یک کاسه برنج پر از سبزیجات و دو تخم مرغ نیمروی طلایی تهیه کرد. شکمم به قار و قور افتاد. ماه ها بود که تخم مرغ نخورده بودم. دویدم که دو چاپ استیک بیاورم. اما مادر نقشه های خودش را داشت.

همان طور که چراغ نفتی تقریبا خالی را روشن می کرد، گفت: «همه اش مال توست. من باید بروم سر کار. آنجا غذا می خورم. قبل از خواب چراغ را خاموش کن.» وقتی به سمت در می رفت، دکمه روی کتش را می مالید. «اما، مادر...» می خواستم بگویم، لطفا شام پیش من بمان. بعد از اینکه سر کار می روی، تنها می مانم و در تاریکی می ترسم. غرورم اجازه نداد التماس کنم. سالن غذاخوری بیمارستان در تعطیلات سال نو بسته بود. از کجا غذایی برای خوردن پیدا می کرد؟ مادر در را پشت سرش قفل کرد. «من دیر برمی گردم. زود بگیر بخواب»."

* درباره نویسنده:

ینگ چانگ کامپستین نویسنده این کتاب، متولد مارس 1963 در ووهان چین است. پدرش جراح و مادرش پزشک طب سنتی چینی بوده است. این نویسنده بیش از 20 کتاب برای کودکان و بزرگسالان را در کارنامه دارد. رمان براساس زندگی خود ینگ چانگ کامپستین در زمان انقلاب فرهنگی در چین نوشته شده است.

 

 
 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: انقلاب خاله بازی نیست

نویسنده: ینگ چانگ کامپستین

مترجم : فریده خرمی

ناشر: پیدایش

تعداد صفحه: 164

 

 

* درباره مترجم:

فریده خرمی در سال 1338 در گرمسار متولد شد و کارشناس مترجمی زبان انگلیسی است. وی داستان‌نویسی را همراه نوشتن مقالات اجتماعی و ادبی، نقد فیلم و مصاحبه، در روزنامه‌ های صبح تهران آغاز کرده است. نخستین مجموعه داستانی او، «دختر خاله ونگوگ» نام داشت. وی علاوه بر حوزه بزرگسال در حوزه کودک و نوجوان هم می‌نویسد. از جمله آثار او می‌توان به «قصه‌ های شازده ‌خانم»، «گربه‌ مومیایی ‌شده، جکولین ویلسون»، «مترسک و خانم بهار»، «مار و مارمولک»، «تک و تنها توی دنیای به این بزرگی»، «چتر نجات» و «بچه‌ رام‌کننده‌ اژدها» اشاره کرد.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 10 اردیبهشت ماه 1401* شماره 225، هفته سی و سوم* روایت

 

 

 

مصنوعات بکت

«سامویل بارکلی بکت» از چهره‌های برجسته‌ ادبی فرانسه در قرن 20 میلادی متولد شد. او فردی درون‌گرا بود که با خلق آثار متعددی در زمینه‌ شعر، داستان و نمایشنامه موفق به دریافت جایزه ادبی نوبل در سال 1969 گردید. در این اثر ترجمه‌ای از«مجموعه آثار نمایشی بکت» با عناوینی چون: «در انتظار گودو»، «آخرین نوار کراپ»، «پاره‌های آتش»، «شب و رویا»، «شبح تریو» و غیره گردآوری شده‌است. با این توضیح که متن نمایشنامه‌ها و نقش‌های موجود در هر یک نیز تشریح ‌شده‌اند.

اگرچه ساموئل بکت، نویسندگی را با رمان آغاز کرد، اما او را بیشتر به خاطر نمایشنامه های متفاوت و جریان سازش می شناسند؛ آثاری درخشان که همگی در کتاب مجموعه آثار نمایشی بکت گرد هم آمده اند.

 

 

 

 

بکت، نمایشنامه هایش را اشیایی ساخته دست در نظر می گرفت و از تفسیر معانی و مفاهیم آن ها، سر باز می زد. او با تعصب از شکل و فرم این «مصنوعات» محافظت می کرد و در مورد چگونگی به روی صحنه رفتن این آثار نیز، به شدن سختگیر بود. لطیفه، ایهام و بازی های زبانی زیادی در نمایشنامه های او به چشم می خورند که اغلب با اوضاع و شرایط دردآور و پرمشکل شخصیت های داستان، در تضادی جالب قرار می گیرند و اتمسفری ایجاد می کنند که مخاطب را کاملاً غرق خود می سازد.

* آشنایی با برخی از این نمایشنامه ها:

- در انتظار گودو:

در انتظار گودو، یکی از مهم ترین نمایشنامه های قرن بیستم، اولین نمایشنامه حرفه ای ساموئل بکت به حساب می آید. این اثر برای اولین بار در سال 1953 در سالنی کوچک به نام «دو بابیلون» به نمایش درآمد و از همان زمان، به یکی از اصلی ترین سنگ بناهای تئاتر قرن بیستم تبدیل شد. داستان، حول محور دو مرد ظاهرا بی خانمان می گردد که منتظر چیز یا شخصی به نام گودو هستند. ولادیمیر و استراگون در کنار درختی در جاده ای بی آب و علف به انتظار نشسته اند و در نمایشی حضور دارند که حول محور ذهن و هوشیاری خودشان می چرخد. نتیجه این شرایط، بازی کلامی خنده داری درباره ی شعر و شاعری، رویاپردازی و معناباختگی است. این بازی کلامی، به عنوان تمامی تلاش های بشر برای یافتن معنا در زندگی تفسیر شده است. زبان و نثر بکت در ارائه مینیمالیسم روشن گرانه ای پیشگام بود که تمامی تفکرات اگزیستانسیال اروپای پس از جنگ جهانی دوم را در بر داشت. در انتظار گودو، همچنان یکی از جادویی ترین و زیباترین داستان های تمثیلی عصر حاضر به شمار می آید.

- آخرین نوار کراپ

نمایشنامه «آخرین نوار کراپ» به صورت یک تک‌گویی است. این نمایشنامه داستان شخصی را به تصویر می‌کشد که خاطراتش را از طریق گوش دادن نوارهایی که خودش ضبط کرده مرور می‌کند. او معتاد به خوردن موز است که گاهی روی پوست موزها زمین می‌خورد. از موارد ضبط کرده خود گاه می‌خندد وگاه مواردی را مثل مشروب نوشیدن به یاد می‌آورد. در قسمتی از نمایشنامه وی دفتری را ورق می‌زند که در آن وارد مدخلی بایگانی شده می‌شود که در آن جعبه سه... حلقه نج نوشته شده. نوارهایی که او به آن‌ها گوش می‌دهد مربوط به سی و نه سالگی و بیست و هشت سالگی و شست و نه سالگی خود است. نمایشنامه مانند دیگر آثار بکت روندی ثابت و کارهای تکراری را دنبال می‌کند و تنها شخصیت آن تمام کارهای خود را با کمی تغییر تکرار می‌کند مثل این که موز را با پافشاری از کشوی قفل شده بردارد یا روی پوست آن زمین بخورد. یکی از نوارهایی که کراپ می‌خواهد به آن گوش دهد مربوط به سی و نه سالگی اوست که آن را به صورت دور تند گوش می‌دهد و ما به صورت جسته و گریخته از موضوعاتی مثل خوردن موز، مردن مادر کراپ که مدتی بیوه بوده، یک سگ، شب طوفانی و رابطه ‌ای عاشقانه که در آن شکست خورده است و در نمایشنامه بسیار مهم است. کراپ پیر در این سن نیز پس از گوش دادن به نوارهای خود سعی در پی گرفتن آرزوهایش است. در پایان نمایشنامه صدای 30 سال پیش کراپ در نوار می‌گوید: بهترین سال‌های عمرم فنا شدند...و همین طور صدای نوار می آید تا نمایشنامه به پایان می‌رسد.

 

 

* فهرست نمایشنامه های موجود در این کتاب:  

در انتظار گودو/ آخر بازی/ روزهای خوش/ همه افتادگان/ بازی بی کلام(1)/ بازی بی کلام(2)/ آخرین نوار کراپ/ پیش نویس برای نمایش(1)/ پیش نویس برای نمایش(2)/ / پاره های آتش/ پیش نویس برای رادیو(1)/ پیش نویس برای رادیو(2)/ واژه ها و موسیقی - گفتار و موسیقی/ کاسکاندو/ بازی/ فیلم/ نغمه قدیمی/ آمد و رفت/ هی جو/ نفس/ نه من/ آن بار/ صدای پا/ شبح تریو - شبح سه گانه/ ...تنها گذار ابرها.../ قطعه تک گویی.

* درباره نویسنده:

ساموئل بارکْلی بکت، زاده 13 آوریل 1906 و درگذشته 22 دسامبر 1989، نمایشنامه نویس، رمان نویس و شاعر ایرلندی بود. او در سال 1969 به دلیل «نوشته هایش - در قالب رمان و نمایش - که در فقر [معنوی] انسان امروزی، فراروی و عروج او را می جوید»، جایزه نوبل ادبیات را دریافت نمود. خانواده اش پروتستان بودند. پدرش ویلیام، مادرش ماریا و برادرش فرانک نام داشتند. دوره ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد و به واسطه علاقه اش به زبان فرانسه، در رشته ادبیات و زبان فرانسه ادامه تحصیل داد و در سال 1927 با درجه کارشناسی فارغ التحصیل شد. در سال 1928 به پاریس رفت و به مدت دو سال در اکول نرمال سوپریور به تدریس مشغول شد. در همان زمان بود که با جیمز جویس آشنایی و رفاقت پیدا کرد. این آشنایی در شکل گیری استعداد او تأثیر چشمگیری داشت و به او کمک های زیادی کرد. آثار بکت بی پروا، به شکل بنیادی کمینه گرا و بنابر بعضی تفسیرها در رابطه با وضعیت انسان ها عمیقا بدبینانه اند. این حس بدبینی اغلب با قریحه طنزپردازی قوی و غالبا نیش دار وی تلطیف می گردد.

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: مجموعه آثار نمایشی بکت

نویسنده: ساموئل بکت

مترجم: علی باش

ناشر: مهر دامون

تعداد صفحات: 608 صفحه

* موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان

 

 

چنین حسی از طنز، برای بعضی از خوانندگان آثار او، این نکته را دربردارد که سفری که انسان به عنوان زندگی آغاز کرده است با وجود دشواری ها، ارزش سعی و تلاش را دارد. آثار اخیر او، بن مایه های مورد نظر را به شکلی رمزگونه و کاهش یافته مطرح می کنند.

* درباره مترجم: علی باش مترجم (متولد سال 1341) است. بیشتر ترجمه های علی باش از نویسنده‌ رومانیایی اوژن یونسکو می باشد که این ترجمه ها توسط انتشارات ترانه چاپ و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

* دیگر آثار مترجم:

در انتظار گودو اثر ساموئل بکت/ تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو/ مستاجر جدید اثر اوژن یونسکو/ شماره صفر اثر اومبرتو اکو/ آوازخوان طاس اثر اوژن یونسکو/ پیاده در هوا اثر اوژن یونسکو/ بداهه گویی آلما اثر اوژن یونسکو/ درس اثر اثر اوژن یونسکو/ هذیان دو نفره اثر اوژن یونسکو/ ژاک یا تسلیم اثر اوژن یونسکو/ مجموعه آثار نمایشی بکت اثر ساموئل بکت/ قربانیان وظیفه اثر اوژن یونسکو.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 3 اردیبهشت ماه 1401* شماره 218، هفته سی و دوم* روایت

 

 

 

ما ملتی هستیم که تسلیم نمی‌شویم

کتاب حاضر، مشتمل بر یک داستان بلند درباره مقاومت مردم «فسلطین» از نویسنده‌ای فلسطینی است. این رمان با هدف آشنا کردن مخاطب با تلاش‌ها و مبارزات مردم فلسطین در بازپس‌گیری سرزمین اشغال شده‌شان توسط صهیونیست‌ها و آرزوهای آن‌ها درباره داشتن میهنی آزاد و آباد تدوین شده است. نگارنده در این اثر، روایتگر زندگی چهار نسل از فلسطینیانی است که با تجاوز و اشغالگری اسرائیل رو به رو شده و سعی در جهاد و مبارزه در جهت آزادی میهن‌ خود دارند.

همچنین وی می‌کوشد، تلاش این مردم ستم‌دیده برای حفظ سنت‌ها، آرزوها، عشق و هویت‌شان را تشریح کرده و با استفاده از قالب داستان، حقایقی را در باب جنایات وحشیانة دولت اسرائیل و صهونیست‌ها بیان کند.

 

 

 

 

«صبح فلسطین» رمانی به قلم سوزان ابوالهواء، نویسنده فلسطینی است که در جنگ سال 1967 به همراه خانواده‌اش مهاجرت کرد و در کشورهای مختلفی چون کویت و اردن و ایالات متحده زندگی کرد. او پس از پایان تحصیلات به حرفه روزنامه‌نگاری روی آورد. این کتاب نخستین رمان نویسنده است که دغدغه‌های انسانی در روزهای سخت جنگ را به تصویر می‌کشد و مضامینی مانند عشق، ایمان، مقاومت و غرور را مطرح می‌کند. مترجم کتاب درباره اهمیت آن می‌گوید: صبح فلسطین درسال 2009 عنوان پرفروش‌ترین کتاب را در فرانسه از آن خود کرد و تا کنون به بیش از 14 زبان ترجمه شده‌است. نسخه اصلی کتاب در سال 2006 در ایالات متحده منتشر شد.

 * در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

 بعد از جنگ 1967 نیز فقط من می‌دانستم که پدر هدی کشته شده است. هدی در حالی که با چشمانش به درون جمعیت خیره شده بود، سوال کرد: «برادرت در میان جمعیت است؟» «بله، فاروق چطور؟» «بله، اما برهنه» «یوسف هم برهنه است.» «برای چی برهنه؟» در جوابش گفتم: «احتمالا چون لباس‌هایشان را دزدیده‌اند». در میان جمعیت مادرم را در کنار همسایه‌مان ام عبدالله دیدم، ام عبدالله مادر سمیرا، فاروق و عبدالله بود و البته نزدیک‌ترین دوست مادرم که همسر خود را در جریان اشغال از دست داده بود، مدت زیادی بود که در کمپ همسایه بودیم، او و مادرم بسیاری از کارهای خود را با هم آن جام می‌دادند و اکنون نیز با هم منتظر فرزندانشان بودند. با انگشت به سمت مادرم اشاره کردم و گفتم: «مادرم آن جاست»، «می‌دانم روسری ابریشمی‌اش را بسته است»، «می‌دانم»، نمی‌دانم چرا دوست داشتم بر سر هدی فریاد بزنم، شاید از این که گاهی آنقدر سرد و بی‌اعتنا می‌شد حرصم می‌گرفت. بعد از لحظه‌ای هدی پرسید: «فاروق هم در بینشان است؟» جواب ندادم، در میان جمعیتی که نزدیک می‌شد، پدرم را نمی‌دیدم. «به نظرت او هم برهنه است؟» بعد در حالی که به پاها و بعد آسمان نگاه می‌کرد، پاسخ خود را داد «به هر حال فرقی نمی‌کند، همه‌شان برهنه هستند»

* درباره نویسنده:

والدین ابوالهوا ، اصالتا از اورشلیم بودند و از پناهندگان جنگ سال 1967 بودند. پدرش با ضرب و شتم اخراج شد ؛ مادرش که در آن زمان در آلمان تحصیل می کرد ، قادر به بازگشت نبود و آن دو قبل از عزیمت به کویت ، جایی که ابوالهوا در آن متولد شد ، در سال 1970 دوباره در اردن متحد شدند.

سوزان ابوالهوا نویسنده و فعال سیاسی فلسطینی است. او نویسنده رمان ، صبح ها در جِنین در سال 2010 می باشد و همچنین بنیانگذار یک سازمان غیر دولتی است. او هم اکنون در یاردلی ، پنسیلوانیا زندگی می کند. دومین رمان او با عنوان "آبی بین آسمان و آب" پیش از انتشار آن به 19 زبان فروخته شد. این کتاب در انگلیس در تاریخ 4 ژوئن 2015 و در ایالات متحده در 1 سپتامبر 2015 منتشر شد. پس از آن در سال 2013 ، ابوالهوا مجموعه ای از شعرها را با عنوان باد صدای من را شنید منشر کرد. او در طول زندگی اش موفق به کسب جوایز زیادی نیز شده است که از جمله آن ها: جایزه Leeway Foundation Edna Andrade برای داستان و خلاقیت غیر داستانی/ جایزه بهترین کتابها برای داستان های تاریخی/ جایزه کتاب فلسطین/ جایزه صندوق یادبود باربارا دمینگ.

* دیگر آثار نویسنده:

سوزان ابوالهوا کتاب های زیادی را به رشته تحریر درآورده است که از آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- آبی بین آسمان و آب - توهمات پراکنده - به دنبال فلسطین - زخم داوود (که این هم به فارسی ترجمه شده است. - این یک مرز نیست.

 

 

* با برخی از نگاه های نویسنده آشنا شویم:

- سرزمین مادری صرفاً جایی نیست که در آن زندگی می کنید. جایی است که در درون شما زندگی می‌کند. فلسطین سرزمین ساکن من است. اجزای وجود من را شکل می دهد که به وسیله تاریخ و نیاکانم ساخته شده اند. همچنین یک فضای اگزیستانسیالی آکنده از غم و اندوه که همه فلسطینی‌ها را در دردی مشترک به نام آوارگی، فقدان، اشغال، تبعید و ظلم به یکدیگر پیوند می‌دهد. برای من این ذاتی ترین چیزی است که می‌توان درباره‌اش نوشت.

- همانطور که ادبیات در مرکز بیان فرهنگی مردم در سراسر دنیا قرار دارد، برای مردم فلسطین هم چنین اتفاقی رخ داده است.

- به باور من اتهام ضدیت با یهود که به فلسطینی‌ها زده می‌شود عموماً برای خفه‌کردن صدای این مردم است. و به همین خاطر باور دارم کمپین‌های «بایکوت، سلب مالکیت و تحریم» که بر اساس قوانین بین‌المللی شکل می‌گیرند یک راه اساسی برای مقابله با این اتفاق است. بایکوت یک میراث شرافت‌مندانه و نجیب و راهی غیر خشونت آمیز برای مقاومت علیه ظلم اسرائیل است. وقتی می‌بینی که فلسطین و فلسطینی‌ها واقعاً از روی نقشه محو شده‌اند، هرچیزی که داشته‌اند گرفته شده است، حتی تاریخ آنها تحریف شده است و غذاها و لباس هایشان ادعا می‌شود که اسرائیلی هستند آیا راهی جز مبارزه فرهنگی باقی می‌ماند؟ آیا ادبیات ابزاری جز برای حرکت در این مسیر است؟

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: صبح فلسطین

نویسنده: سوزان ابوالهواء

مترجم: مرضیه خسروی

ناشر: نشر روزگار

تعداد صفحات: 320 صفحه

 

 

- ما با درخواست از دنیا برای پیوستن به بایکوت مان، خواهان عزت مان هستیم. ما نه می خواهیم مردم را به دریا بریزیم و نه آنها را بکشیم. «بایکوت، سلب مالکیت و تحریم» می‌خواهد که فلسطینی ها بتوانند از همان حقوق و عزتی برای زندگی در سرزمین مادری شان برخوردار باشند که همه خارجی‌هایی که به کشور ما می‌آیند و زندگی می‌کنند، آن را دارا هستند. این تقاضا را نمی‌توان به چالش کشید. این یک تقاضای اخلاقی بر مبنای حقوق بین المللی است و بر اساس همه مبانی حقوق و عزت بشری شکل گرفته است. از این رو آخرین ملجا منتقدان فریاد «ضد یهودیت!» سر دادن است. با گفتن این کلمه همه منازعات دیگر را می‌توانی فراموش کنی.

- یکی از مهمترین عواملی که اسرائیل را قادر کرد که جامعه فلسطین را نابود کند و سرزمین ما را به استعمار بگیرد، توانایی آنها در کنترل روایت است. برای تقریباً هفت دهه، داستان تغییر مکان فلسطینی ها، سلب مالکیت، فسخ قرار داد و ظلم و ستم، زیر نقاب تفسیر اسرائیلی قرار گرفته است و توسط استدلال استعماری نژادپرستانه از حقوق، برتری قومی دینی و نفع الهی، تحریف شده است. اما از آنجایی که بسیاری از مردم جامعه ما در تبعید زندگی می‌کنند، نسل‌های جدیدی در کشورهای میزبان بزرگ شده‌اند، به زبان‌های متفاوتی صحبت می‌کنند و همین ما را قادر می‌کند تا از خودمان به زبان‌هایی که در جاهای مختلف دنیا وجود دارد، صحبت کنیم. برای مثال خوانندگان فرانسوی، انگلیسی یا ماندارین مجبور نیستند منتظر ترجمه رمان‌های عربی بمانند تا صدای ما را از طریق ادبیات بشنوند. آنها با ابزارهای تازه‌ای به آرمان خود بازخواهند گشت.

- واقعیت این است که اسرائیل 1.6 میلیون انسان را تحت محاصره فلج کننده اقتصادی، روانی و نظامی قرار داده است اما هیچ کدام از اینها تجاوز محسوب نمی‌شود. هر کاری که یک فرد تحت اشغال انجام می‌دهد، پاسخی است به اشغال، اما هیچ وقت در رسانه ها این طور نشان داده نشده است.

- علی رغم این روزهای تیره و تار، من امیدوار می‌مانم. ما بارها و بارها ثابت کرده‌ایم که ما ملتی هستیم که تسلیم نمی‌شویم. نسل جدید با شور و هیجان تازه‌ای بر می‌خیزد و هرچند ممکن است این طور به نظر برسد که اسرائیل قدرتمند تر از آن است که شکست بخورد، اما تاریخ چیز دیگری می گوید. سرزمین ما فاتحان زیادی در طی قرن ها داشته است. همه آنها در نهایت شکست خوردند و بی عدالتی برای همیشه حاکم نخواهد ماند. 

* درباره مترجم:

مرضیه خسروی متولد سال 1362 و تحصیل کرده حقوق در مقطع کارشناسی ارشد است. از او در 6 سال اخیر کتاب‌های بسیار زیادی منتشر شده است و احتمالا خسروی پرکارترین مترجم چند دهه اخیر ادبیات ایران است. مرضیه خسروی درباره‌ روی آوردنش به حرفه‌ی مترجمی چنین می‌گوید: از سال 89 و پس از بازگشت به ایران ابتدا به پیشنهاد یکی از دوستان کار ترجمه را هم به دلیل عشق و علاقه‌ای که به ادبیات و هم تسلطی که به زبان و ادبیات ترکی استانبولی و انگلیسی داشتم در پیش گرفتم و رفته‌رفته کار برایم جدی‌تر شد تا جایی که تمام وقتم را در سال‌های اخیر به خودش اختصاص داده و باقی فعالیت‌هایم را به حاشیه رانده است. البته پیشنهاد می‌کنم خیلی روی حرفه‌ بودن کار ترجمه‌ آزاد تاکید نکنید چرا که با وجود درآمدهای هر از گاهی آن و اینکه نیاز به فعالیت مستمر و تخصص دارد اما دست‌ کم در ایران نمی‌شود به عنوان محل تامین معاش به آن نگاه کرد.

* دیگر آثار مترجم:

- شرلی و  جین ایر اثر شارلوت برونته - خانه خاموش اثر اورهان پاموک - رانده شده اثر ساموئل بکت - به خدای ناشناخته اثر جان اشتاین بک - جزیره محکومان اثر فرانتس کافکا - هوو از ویلیام ترور - پرده جهنم از ریونوسوکه آکوتاگاوا - عطر گل‌های داوودی از دی.اچ.لارنس.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 27 فروردین ماه 1401* شماره 211، هفته سی و یکم* روایت

 

 

 

باورپذیری زندگی با تخیل

نام رمانی به زبان اسپانیایی نوشته گابریل گارسیا مارکز که چاپ نخست آن در سال 1967 در آرژانتین با تیراژ 8000 نسخه منتشر شد. تمام نسخه‌های چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته نخست کاملاً به فروش رفت. در سال هایی که از نخستین چاپ این کتاب گذشته بیش از 30 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از 30 زبان ترجمه شده‌است. جایزه نوبل ادبیات 1982 به گابریل گارسیا مارکز به خاطر خلق این اثر تعلق گرفت.

کتاب صد سال تنهایی اثری ست که میلیون‌ها نفر در جهان را شیفته خود کرده است. این رمان حاصل 15 ماه تلاش و کار گابریل گارسیا مارکز است که به گفته‌ خود در تمام این 15 ماه خود را در خانه حبس کرده بوده است! جذابیت رمان صد سال تنهایی از عنوان‌ آن آغاز می‌شود. عنوانی که مخاطب را به فکر فرو می برد. تنهایی آن هم صد سال!

 

 

 

 

گابریل گارسیا مارکز به عنوان محبوب‌ترین نویسنده ادبیات اسپانیایى‌زبان پس از سروانتس از قرن هفدهم تا کنون شناخته مى‌شود و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1982 میلادى است. مارکز سرخوشانه داستان خود را با ترکیب مضامین قدرگرایى، خیالى، قهرمانى و همه مفاهیم دیگرى که از کودکى در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارتا کشورِ کلمبیا با آن رشد کرده بود، درآمیخته است. مارکز با نوشته‌هایش عناصر خیال را وارد زندگى روزانه و عادى مردم نموده است.

مارکز قبل از دریافت جایزه نوبل، درباره صد سال تنهایی چنین می‌گوید: «من به جرأت فکر می‌کنم واقعیت خارج از اندازه‌ این اثر نه فقط بیان ادبی آن است که سزاوار توجه آکادمی ادبی نوبل شده است. واقعیتی که نه تنها روی کاغذ؛ بلکه در بین ما زندگی می‌کند و مسؤل مرگ و میر تعداد بی‌شماری از ماست. و این یک منبع تغذیه کننده‌ خلاقیت است؛ پر از غم و اندوه و زیبایی، برای غم و نوستالژی یک کلمبیایی و یک رمزنگاری بیشتر از یک ثروت خاص. شاعران و گدایان، نوازندگان و پیامبران، رزمندگان و اراذل، همه‌ موجودات از آن واقعیت لجام گسیخته؛ همه ما باید بپرسیم‌، اما اندکی از تخیل برای مشکل حیاتی ما؛ می‌تواند زندگی را به معنای متعارف باورپذیر کند. این؛ دوستان! معمای تنهایی ماست! ». این گفته ها نشان دهنده نمادین بودن کتاب صد سال تنهایی است.

تم اصلی این کتاب تنهایی است. رمان صد سال تنهایی به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته است که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود. داستان از زبان سوم شخص حکایت می‌شود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است. مارکز با نوشتن از کولی‌ها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آن‌ها می‌پردازد و شگفتی‌های مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس می‌دهد. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت‌های داستان به جادویی شدن روایت‌ها می‌افزاید.

 

 

صد سال تنهایى اولین رمانى بود که مردم آمریکاى لاتین خودشان را با آن شناختند، رمانى که آن‌ها را معرفى مى‌کرد، اشتیاقشان، توانایى‌هایشان و معنویتشان را گرامى مى‌داشت و گرایش قلبى‌شان به شکست را ارج مى‌نهاد. این کتاب انگار سرنوشت همه‌ اعضای خانواده را به سوی تنهایی و انزوا سوق می‌دهد، به یاد بیاورید خوزه آرکادیو بوئندیای بزرگ (بنیان گذار ماکوندو) که دیوانه شد و زیر درخت بلوط بسته شد تا جان داد و یا ربکا که پس از مرگ خوزه آرکادیوی دوم خود را درون خانه‌اش حبس کرد تا در تاریکی‌های تنهایی فرو رفت و فراموش شد و ... با مزه این است که تنهایی نوعی جبر و در حقیقت (سرنوشت محتوم) همه‌ شخصیت‌های داستان است. حتی اورسولا که معتقدترین و منطقی‌ترین (غیر جادویی ترین!) شخصیت داستان است و به نوعی مدیر خانواده، در اواخر داستان نابینا می‌شود و به غار تنهایی فرو می‌رود.

 


 

 

ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت‌های داستان به جادویی شدن روایت‌ها می‌افزاید. صعود رمدیوس به آسمان، درست مقابل چشم دیگران، کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمده‌اند، توسط افراد ناشناس از طریق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچه‌ها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است. به اعتقاد بسیاری او در این کتاب سبک رئالیسم جادویی را ابداع کرده‌ است. داستانی که در آن همه فضاها و شخصیت‌ها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناخته شده دنیای ما پیش نمی‌روند.

* جملات برگزیده کتاب:- انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پائین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد. / - هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران. / - مرگ از پیری نمی آید، بلکه با فراموشی می آید! / - برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن.

 

 

* در بخشی از این رمان می‌خوانید:

او به تلخى پاسخ داد: «حالا که کسى حاضر نیست با ما بیاید، ما خودمان از اینجا خواهیم رفت.» اورسولا با خونسردى تمام گفت: «ما از اینجا نخواهیم رفت، ما همین جا مى‌مانیم، زیرا ما در اینجا فرزندانمان را به دنیا آورده‌ایم.» خوزه آرکادیو بوئندیا پاسخ داد: «اما هنوز کسى در اینجا نمرده است. وقتى کسى مرده‌اى در جایى ندارد، به آنجا تعلق ندارد.» اورسولا با لحنى آرام و مصمم گفت: «اگر لازم باشد که من بمیرم تا بقیه در اینجا بمانند، خواهم مرد.».

* ترجمه های فارسی صد سال تنهایی:

در حال حاضر و تاکنون بیش از ده مترجم نسبت به ارائه ترجمه فارسی صد سال تنهایی اقدام کرده اند. به ترتیب بهمن فرزانه، محسن محیط، کیومرث پارسای، مریم فیروزبخت، محمدرضا راهور، زهره روشنفکر، حبیب گوهری راد، بیتا حکمی و رضا دادویی، کاوه میرعباسی و اسماعیل قهرمانی‌پور نسبت به ارائه ترجمه فارسی از یکی از بهترین آثار ادبی جهان اقدام کرده اند. از این ترجمه ها، ترجمه های فرزانه، راهور و روشنفکر در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان موجود است.

* درباره نویسنده: گابریل خوزه گارسیا مارکِز (زاده 6 مارس 1927 در دهکده آرکاتاکا درمنطقه سانتامارا در کلمبیا درگذشته 17 آوریل 2014) رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: صد سال تنهایی

نویسنده: گابریل خوزه گارسیا مارکز

* موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان

 

 

. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1982 شد. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ 1967 می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان در سبک رئالیسم جادویی است.

تقریباً تمام آثار داستانی مارکز به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است، و بیشتر آن‌ها بیش از یک بار. برخی از داستان‌های او مانند رمان «عشق در سالهای وبا» با سانسور به بازار آمده و صحنه‌های اروتیک آن حذف شده‌است. خوانندگان ایرانی آثار مارکز را دنبال می‌کنند و برخی نویسندگان به تأثیر از سبک «رئالیسم جادویی» منسوب به او کتاب می‌نویسند. آخرین کتاب‌های مارکز در حوزه رمان «روسپی‌های غمزده من» و خودزندگی‌نامه او به عنوان «زیستن برای نوشتن» آخرین کارهایی هستند که از مارکز در ایران منتشر شده‌اند. کتاب مارکز را کالبدشکافی نظام‌های وحشت و ترور دانسته‌اند. وصف کامل رژیم‌هایی که زندگی و حرمت شهروندان را به هیچ می‌گیرند. مارکز رنج و درد قربانیان دیکتاتوری را شرح می‌دهد، با این دریغ و افسوس که او، این قوی‌ترین قلم جهان، «نمی‌تواند روی کاغذ حتی سایه‌ای کمرنگ از وحشتی را مجسم کند که قربانیان متحمل می‌شوند»

* دیگر آثار نویسنده:

آثار ترجمه شده گارسیا مارکز به فارسی:

1. آثار داستانی: - ساعت شوم (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - پاییز پدرسالار - گزارش یک مرگ (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - عشق سالهای وبا - ژنرال در هزار توی خود - خاطرات روسپیان غمگین من - کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - تلخکامی برای سه خوابگرد (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - ازعشق و شیاطین دیگر (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان).

2. آثارغیر داستانی: - زیباترین غریق جهان - بوی خوش گواوا - سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی - گزارش یک آدم‌ربایی - زنده‌ام که روایت کنم - یادداشت‌های روزهای تنهایی - رسوایی قرن و دیگر نوشته‌ها.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 20 فروردین ماه 1401* شماره 204، هفته بیست و نهم* روایت

 

 

 

فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده‌اند

شهید آوینی بخش اعظم «فتح خون » را در محرم سال 1366 به رشته تحریر درآورد و در سالهای بعد، آن را ویرایش و تکمیل کرد.

اما فصل دهم کتاب که باید به وقایع ظهر عاشورا می پرداخت، ناتمام مانده است. گویی آوینی این فصل را در عمل و با شهادت خویش به پایان رسانده است.

او در زمان حیات، فرصتی برای تنظیم و چاپ این کتاب نیافت و تنها دو فصل ششم و نهم را تحت عناوین «ناشئه‌اللیل» و «سیاره رنج»، پس از تنظیم و ویرایش برای چاپ به ماهنامه «سوره» و «کتاب مقاومت» (فصلنامه دفتر ادبیات و هنر مقاومت) سپرد.

 

 

 

 

در میان کتابهای بسیاری که درباره واقعه عظیم کربلا نگاشته شده اند، آثار ارزشمندی هستند که نویسندگانشان کوشیده اند علاوه بر ابراز شیفتگی و بیان عظمت واقعه و مظلومیت سیدالشهدا و یارانش، نقبی به حقیقت ماجرا بزنند و در حد توان خود، پرده از راز بزرگ کربلا بردارند. «فتح خون » سید مرتضی آوینی از این معدود کتابهاست. متن کتاب، از دو پاره کلی تشکیل شده است. پارخ اول که متن اصلی کتاب است، به شرح و بیان وقایع و توصیف ماجراهای پیش آمده از رجب سال 60 تا محرم سال 61 هجری می پردازد; و پارة دوم که از زبان «راوی» روایت می شود، تحلیل و رازگشایی همان وقایع و ماجراهاست و در واقع بخش برجسته کتاب نیز همین است.

راوی در «فتح خون» از موضع یک انسان عارف سخن می گوید که زمین را آینه آسمان می بیند و به ظواهر کفایت نمی کند و می کوشد در مخاطبه با انسان امروز، او را از پوسته واقعه عاشورا فراتر برد و چشم باطنش را باز کند، تا بتواند عمق واقعه را دریابد.

یکی از مفاهیم مورد توجه نویسنده در این کتاب، فرازمانی و فرامکانی بودن عاشورا و کربلاست. آوینی از «اصحاب آخرالزمانی امام عشق » سخن می گوید و از این که هر انسانی کربلایی دارد و عاشورایی . او واقعه عاشورا را نه فقط به مثابه یک اتفاق تاریخی، که به عنوان یک حقیقت کلی می بیند که می تواند برای هر انسان و در هر زمان و مکان تکرار شود.

عشق نیز از مفاهیم محوری «فتح خون » است . آوینی به تأسی از عرفای بزرگ، عشق را مدار و محور هستی می داند و امام را تجلی تام و تمام این عشق، عشقی که عقل نیز «اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نبرد» آن را تصدیق می کند. در حقیقت الگوی شهید آوینی برای تفسیر و تحلیل واقعه عاشورا، همین عشق آسمانی است .

فتح خون ، در ده فصل روایت می شود: آغاز هجرت عظیم، کوفه، مناظره عقل و عشق ، قافله عشق در سفر تاریخ ، کربلا، ناشئة اللیل، فصل تمییز خبیث از طیب (اتمام حجت )، غربال دهر، سیاره رنج و تماشاگه راز.

* در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

- «آیا آنان نمی‌دانستند که خلافت امتیازی موروثی نیست که از پدر به فرزند ارشد انتقال یابد؟ غبار غفلت بر همه چیز فرومی‌نشیند و آیینه‌های طلعت نور کور می‌شوند و رفته‌رفته یاد خورشید نیز از خاطره‌ها می‌رود، و نه عجب اگر در دیار کوران بوزینگان را انسان بینگارند!

اکثریت کامل مردم سَنة شصت‌و‌یکم هجری قمری کسانی بودند که در دوره عثمان به دنیا آمده، در پایان عهد علی رشد یافته بودند. اکنون، در دوره معاویه، اینان حتی از تاریخچه زمام‌داری معاویه در دمشق خاطره‌ای روشن نداشتند. معاویه بن ابی‌سفیان ولایت شام را از خلیفه اول گرفته بود و اکنون نزدیک به چهل سال از آن روزها می‌گذشت.

در کتاب «پس از پنجاه سال» در این باره آمده است

پنجاه‌ساله‌‌های این نسل پیغمبر را ندیده بودند و شصت‌ساله‌ها هنگام مرگ وی ده‌ساله بودند. از آنان که پیامبر را دیده و صحبت او را دریافته بودند، چند تنی باقی بود که در کوفه، مدینه، مکه و یا دمشق به‌سر می‌بردند... اکثریت مردم، به‌خصوص طبقه جوان که چرخ فعالیت اجتماع را به حرکت درمی‌آورد یعنی آنان که سال عمرشان بین بیست‌و پنج تا سی و پنج بود، آن‌چه از نظام اسلامی پیش چشم داشتند، حکومتی بود که «مغیره بن شعبه»، «سعید بن عاص»، «ولید»، «عمرو بن سعید» و دیگر اشراف‌زاده‌های قریش اداره می‌کردند...»

- «راوی: حسین دیگر هیچ نداشت که فدا کند، جز جان که میان او و ادای امانت ازلی فاصله بود... و این‌جا سدره‌المنتهی است. نه... که او سدره‌المنتهی را آن‌گاه پشت سر نهاده بود که از مکه پای در طریق کربلا نهاد... و جبرائیل تنها تا سدره‌المنتهی هم‌سفر معراج انسان است. او آن‌گاه که اراده کرد تا از مکه خارج شود گفته بود: مَن کانَ فینا باذلاً مُهجَتَهُ و مُوَطناً علی لِقاء اللهِ نفسهُ فَلیرحَل مَعَنا، فَاننی راحِلُ ان شاءَاللهُ تعالی.

سدره‌المنتهی مرزدار قلمرو فرشتگان عقل است، عقل بی‌اختیار. اما قلمرو آل کسا، ساحت امانت‌داری و اختیار است و جبرائیل را آن‌جا بار نمی‌دهند که هیچ، بال می‌سوزانند. آن‌جا ساحت اِنی اَعلَمُ ما لاتَعلمون است، آن‌جا ساحت علم لدنی است، رازداری خزاین آسمان‌ها و زمین؛ آن‌جا سُبُحات فنای فی الله است و بقای بالله، و مرد این میدان کسی است که با اختیار، از اختیار خویش درگذرد و طفل اراده‌اش را در استان ارادت قربانی کند... و چون این چنین کرد، درمی‌یابد که غیر او را در عالم اختیار و اراده‌ای نیست و هرچه هست اوست.

فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده‌اند و مبهوت از تجلیات علم لدنی انسان، به سجده افتاده‌اند تا آسمان‌ها و زمین، کران تا کران، به تسخیر انسان کامل درآید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود؛ اما انسان تا کامل نشود، درنخواهد یافت که دهر، بر همین شیوه که می‌چرخد، احسن است. چشم عقل خطابین است که می‌پرسد: اَتَجعَلُ فیها مَن یفسِدُ فیها و یسفِکُ الدِماء... اما چشم دل خطاپوش است. نه آن‌که خطایی باشد و او نبیند... نه! می‌بیند که خطایی نیست و هرچه هست وجهی است که بی‌حجاب، حق را می‌نماید. هیچ پرسیده‌ای که عالم شهادت بر چه شهادت می‌دهد که نامی این چنین بر او نهاده‌اند؟»

 

 

* مضمون و سبک نگارش فتح خون مرتضی آوینی

شهید مرتضی آوینی قلمی قوی و نگاهی عمیق دارد. در جای‌جای آثار او می‌توان بینش خاص او را دید. یکی از درون‌مایه‌های اصلی آثار آوینی، انسان و انسانیت به‌خصوص در دوران مدرنیته و سکولاریسم قرن بیستم است.

آوینی از شرایط انسان جدید در جهان مدرن که مانند یک دستگاه عظیم به صورتی هراس‌آور و غیر انسانی با تاکید به نظم و دقتی ماشینی کار می‌کند، سخن می‌گوید. شرایطی که در آن انسانیت، آزادی و اختیار آدمی روز به روز کاهش می‌یابد و انسان ناگزیر شخصیت و کیفیت معنوی‌اش را از دست می‌دهد.

از این رو، آوینی در کتاب فتح خون، عاشورا را تحولی می‌داند که قادر است به عنوان منبعی تمام‌نشدنی در هر دوره و زمانه‌ای وضعیتی جدید در برابر آدمی قرار دهد و نجات‌دهنده‌ او از جهان تنگ و روزمرگی‌های کوچک او باشد. روایت محرم می‌تواند احساس حیرت‌انگیز وجود و حضور در جهان را به خواننده‌اش یادآوری کند.

* شب نگارش شهید آوینی؛ از تاریخ روایی تا داستان روایی

روایت واژه‌ای گره خورده با نام آوینی است. هر وقت که از آوینی صحبت می‌شود، آثار روایی او به ویژه مجموعه‌ مستند‌های «روایت فتح» به ذهن خطور می‌کند. روایت چیست؟

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: فتح خون

نویسنده: سید مرتضی آوینی

ناشر: واحه

تعداد صفحات: 152 صفحه

 

 

 

روایت را در همه‌جا می‌توان دید: در داستان، تئاتر، اسطوره، تاریخ و حتی در گپ و گفت‌های روزانه. روایت در تمام جنبه‌های مختلف زندگی وجود دارد؛ حتی در زمان انسان‌های اولیه که هنوز زبان را نیاموخته بودند، روایت وجود داشت. اولین تصویرهایی که آدمی بر دیواره‌های غار کشید، نوعی روایت هستند. در واقع، جامعه بدون روایت وجود ندارد. قصه و قصه‌گویی یکی از ویژگی‌های اصلی روایت است. متن روایی با ارجاع به حوادثی در زمان و مکانی مشخص و با شرح شخصیت‌های آن از طریق صدای یک راوی، مضمون‌های مورد نظر را به خواننده و شنونده می‌رسانند.

وجود راوی نقش محوری در تمام متون روایی دارد. روایت صوتی آوینی در مستندهای روایت فتح و راوی در کتاب فتح خون، عنصری برای ایجاد نظم و هماهنگی رخدادهای داستانی محسوب می‌شوند. هویت راوی و شیوه‌هایی که برای روایت ماجراها اتخاذ می‌کند، یکی از علت‌های تفاوت متن‌های روایی است. از این نظر شهید مرتضی آوینی در فتح خون با شیوه‌ خاص روایت کوشیده تا علاوه بر بیان حقیقت ماجرای کربلا و پرده برداشتن از راز بزرگ این واقعه‌ عظیم، شیفتگی و ارادت خود را در قالب بهترین و زیباترین جملات بیان کند.

* درباره نویسنده:

سید مرتضی آوینی (متولد 21 شهریور 1326 در شهر ری شهادت 20 فروردین 1372 در فکه) مستندساز، عکاس، روزنامه نگار، نویسنده و نظریه پرداز «سینمای اسلامی» ایرانی بود. وی در سال 1344 در دانشگاه تهران در رشته معماری تحصیل کرد. در طول انقلاب ایران، آوینی فعالیت هنری خود را به عنوان کارگردان فیلم های مستند آغاز کرد و از فیلمسازان برجسته جنگی به شمار می رفت. او بیش از 80 فیلم درباره جنگ ایران و عراق ساخت. به گفته اگنس دیویکتور، آوینی روش های اصلی فیلمبرداری را ابداع کرد و جنبه باطنی جنگ ایران و عراق را بر اساس اندیشه عرفانی شیعه به تصویر کشید. بیشتر کارهای او به بازتاب نحوه درک بسیجی ها از جنگ و نقش آنها در آن اختصاص داده شد. مشهورترین اثر وی مجموعه مستند روایت فتح است که در طول جنگ ایران و عراق فیلمبرداری شد. وی در سال 1372 در حین فیلمبرداری بر اثر انفجار مین شهید شد. رهبر معظم انقلاب پس از شهادت آوینی، وی را سید شهیدان اهل قلم اعلام کرد. بیستمین روز فروردین به افتخار وی "روز هنر انقلاب اسلامی" نامگذاری شده است

*دیگر آثار نویسنده:

کتاب ها: - هر آنکه جز خود - فردایی دیگر (فلسفه و شعر) (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - آینه جادو (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - جلد نخست: مقالات سینمایی - جلد دوم: نقدهای سینمایی - جلد سوم: گفت‌وگوها، سخنرانی‌ها، مقالات سینمایی - رستاخیز جان (ادبیات، فرهنگ، رسانه) - آغازی بر یک پایان (انقلاب اسلامی و پایان انتظار) - توسعه و مبانی تمدن غرب (پیشرفت اقتصادی یا تکامل فرهنگی) - حلزون‌های خانه به دوش (جریان روشنفکری و انقلاب اسلامی) - نسیم حیات (گفتار متن فیلم‌های مستند) (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - انفطار صورت (گرافیک و نقاشی) - گنجینه آسمانی (گفتار متن فیلم‌های روایت فتح) - حقیقت (گفتار متن یک مجموعه مستند) - نامه‌ای به یک دوست قدیمی - شهری در آسمان (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - مرکز آسمان (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - سفر به سرزمین نور (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - حکمت سینما (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان).

فیلم ها: - شش روز در ترکمن‌صحرا - سیل خوزستان - خان‌گزیده‌ها حقیقت - با دکتر جهاد در بشاگرد - هفت قصه از بلوچستان - با تیپ المهدی در محور رأس‌البیشه - شیرمردان خدا! کرب‌وبلا در انتظار است - روایت فتح - شهری در آسمان.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 13 فروردین ماه 1401* شماره 197، هفته بیست و نهم* روایت

 

 

 

من از حروف الفبا وحشت دارم

اختراع زبان و در نهایت به وجود آوردن ادبیات موجب شد بشر بتواند بسیاری از چیزهایی که می‌دید و می‌شنید و می‌خواست شرح داده و توصیف کند را به بیان درآورده و روایت کند، از حالات و حرکات خودش و دیگر آدمیان تا طبیعت و حیوانات و حتی بخش زیادی از وضعیت‌های روحی حاصل کشف و شهودهایی که می‌توانست با کلمه‌ها بیانشان کند. اما بازهم همواره انبوهی امور بیان‌نشدنی وجود داشتند که سرگشتگی و آشوبی را موجب می‌شدند که آرام‌آرام او را به سوی دریافتی از جهان بردند که بعدترها به ابدیت و ذات قدسی عالم متصلش کردند؛ عرفان از این لحظه بود که شکل گرفت. کتاب «سرگشته‌ی راه حق» داستان یکی از آن شهودهای انسانی‌ست که نشان می‌دهد چه‌گونه اتصال به حق همان غرق شدن در مسیر یافتن حقیقت است.

 

 
 

 

 

نیکوس کازانتزاکیس، زندگی مردی غرق در ثروت و مکنت را روایت کرده که دیدار هیبتی انسانی، راه و طریقت بودن او در جهان را چنان دگرگون می‌کند که از مردی عیاش، سرگشته‌ راه حقی می‌سازد هم‌ عرض پولس قدیس. شاید شمس‌وارگی لئوست که فرانسوا را به قدیس فرانسیس تبدیل می‌کند و البته آن‌ امر بیان‌نشدنی در میان کلمه‌ها و جمله‌های شکل گرفته در گفت‌وگوهایشان و قلب‌هایی که حرف نمی‌زنند و آدمیانی که قلب‌هایشان بیشتر از چشم‌هایشان می‌بینند!

 

 

 

* بخشی از کتاب:

- بارها قلم به دست گرفتم که بنویسم اما ترس مرا فراگرفت و از نوشتن چشم پوشیدم. من از حروف الفبا وحشت دارم. این حروف دیوهایی هستند مکار و خائن. همین که دست می‌بریم تا قلمدان را برداریم و نوشتن آغاز کنیم این حروف افسارگسسته پا به فرار می‌گذارند، با هم متحد می‌شوند، از هم جدا می‌شوند، به‌شور می‌آیند و به‌میل خودشان با شاخ و دم و با رنگ سیاه روی کاغذ ردیف می‌گردند و هر چه آنها را به‌نظم دعوت کنیم و التماس کنیم سودی ندارد. آنها هر چه می‌خواهند انجام می‌دهند و بدینسان در رقص دیوانه‌وارشان با دورویی و حیله‌گری فاش می‌کنند آنچه را که ما می‌خواهیم پنهان کنیم و برعکس از بیان آنچه در اعماق قلب ما برای بیرون آمدن و سخن گفتن با مردم تلاش می‌کند سر باز می‌زنند. (کتاب سرگشته راه حق صفحه 18)

 


 

 

 

 

- خدایا مرا ببخش! اگر یک تکه نان روی زمین بیفتد من خم می‌شوم آن را جمع می‌کنم و می‌بوسم، برای این است که یقین دارم این تکه نان مظهر یک قطعه از بهشت است. اما تنها گداها هستند که چنین چیزهایی را درک می‌کنند و من هم روی سخنم به گداهاست. (کتاب سرگشته راه حق صفحه 26)

- تحمل هیچ تنبیهی دشوارتر از این نیست که موجودی در برابر بدیهایی که کرده با خوبی روبه‌رو شود. (کتاب سرگشته راه حق صفحه 63)

- فرانسوآ که کنار من نشسته بود برایم حرف می‌زد: «می‌فهمی برادر لئون، خدا حق دارد. تا امروز ما تنها به‌وجود کوچک خودمان، به‌روان خودمان و به‌رستگاری خودمان می‌اندیشیدیم و در بند چیز دیگری نبودیم. آیا اکنون کافی نیست! از این پس باید برای رستگاری دیگران مبارزه کنیم. اگر ما دیگران را نجات ندهیم، خودمان را هم نمی‌توانیم نجات دهیم.» (کتاب سرگشته راه حق صفحه 111)

- خداوندا! اگر من ترا دوست می‌دارم تنها برای اینکه وارد بهشت تو شوم فرشته شمشیر به‌دست را بفرست تا در بهشت را به روی من ببندد. اگر ترا دوست می‌دارم برای اینکه از دوزخ می‌ترسم مرا به دوزخ بینداز. اما اگر ترا برای تو، و برای تو تنها دوست دارم آغوشت را بگشا و مرا بپذیر. (کتاب سرگشته راه حق صفحه 121)

- منکر دنیا هستیم زیرا این دنیا رسوا و مفتضح، دروغگو و فاسد است آیا می‌توان این دنیا را کار خدا دانست؟ نه، دنیا آفریده شیطان است! خدا تنها جهان روحانی را آفریده. دنیای مادی که روان ما در آن کدر و تاریک می‌شود کار شیطان است. از این دنیای شیطانی فرار کنیم و به‌یاری «فرشته نجات بخش» که همانا مرگ است خود را رها سازیم. (کتاب سرگشته راه حق صفحه 154)

- برادر فرانسوآ. زندگی گردشگاه نیست تا در آن انسانها دو به دو بازو در بازوی هم افکنند و سرود عشق بخوانند. زندگی، خستگی، پیکار و خشونت است! (کتاب سرگشته راه حق صفحه 171)

- زندگی باری گران است و اگر خواهر مرگ روزی نمی‌آمد تا در را به‌روی ما بگشاید زمین چه زندان طاقت‌فرسایی می‌شد. و کالبدمان هم چه بند تحمل‌ناپذیری می‌گردید! (کتاب سرگشته راه حق صفحه 235)

* درباره نویسنده:

نیکوس کازانتزاکیس، زاده 18 فوریه 1883 و درگذشته 26 اکتبر 1957، نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی بود. کازانتزاکیس در شهر هراکلیون در جزیره کرت به دنیا آمد. این جزیره در آن زمان تحت تسلط حکومت عثمانی بود و نیکوس در فضای شورش و طغیان مردم کرت بر ضد عثمانیان رشد کرد. او مدتی را در مدرسه فرانسویان در جزیره ناکسوس که توسط راهبان کاتولیک اداره می شد، تحصیل کرد. کازانتزاکیس پس از تمام شدن دوره دبیرستان، در سال 1902 در رشته حقوق دانشگاه آتن ثبت نام کرد و پس از آن به پاریس رفت. در این شهر در کلاس‌های برگسون شرکت کرد و این فیلسوف هم به اندازه نیچه فیلسوف آلمانی، تاثیری تعیین کننده در وی بر جای نهاد و سپس دوران سفرهای کازانتزاکیس فرا رسید. روی هم رفته می‌توان گفت که همه زندگی کازانتزاکیس در سفرهایش خلاصه می‌شود و کتاب‌های زیادی نوشت.

کازانتزاکیس در جنگ بالکان به ارتش یونان پیوست و پس از جنگ، شغل مدیریت کل را در وزارت امور اجتماعی پذیرفت و مدتی نیز نماینده یونسکو در پاریس بود. او در سال 1947 یونان را به مقصد آنتیب ترک کرد تا به فعالیت های ادبی خود ادامه دهد. کازانتزاکیس در 28 ژوئن 1956 در وین، جایزه بین المللی صلح را دریافت کرد و پس از یک مسافرت کوتاه به چین، در اثر بیماری سرطان خون به بیمارستان فرایبورگ منتقل شد و در همان جا درگذشت.

 

 

* یک نما

مترجم کتاب - منیر جزنی - که ترجمه‌ای خوب و روان از این کتاب ارائه داده است، در مقدمه خود بر این کتاب درباره آن می‌نویسد:

زندگینامه‌ای که در این کتاب مطالعه می‌کنید نمونه‌ای ست از نمونه‌های بی‌شمار تلاش انسانهایی که در راه حق کوشیده‌اند و از هر گروه که باشند خواه صوفی و خواه پیر و خواه قدیس، زندگینامه آنها حماسه‌ای ست از نیروی شگرف روان و از پایداری تحسین‌انگیز و خیره‌کننده پویندگانی که شیفته و مسحور، در راه پیچیده و توانفرسای عشق به آدمی گام برمی‌دارند و در این راه من را چنان پایمال و لگدکوب او می‌سازند که به پایه ایثار می‌رسند و شهادت را به جان می‌خرند بی‌آنکه اجر و پاداشی انتظار داشته باشند.

* دیگر آثار نویسنده:

بخش مهمی از کتاب های ترجمه شده نویسنده  به فارسی عبارتند از:

- «برادرکشی»، مترجم: محمدابراهیم محجوب (1359) (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - «ژاپن و چین»، مترجم: محمد دهقانی (1379) - «سفرها»، مترجم: محمد دهقانی (1367) - «آخرین وسوسه مسیح»، مترجم: صالح حسینی (1362) - «گزارش به خاک یونان»، مترجم: صالح حسینی (1361) - «کورس»، مترجم: هوشنگ آزادی‌ور (1356) - «سودوم و گومورا»، مترجم: همایون نوراحمر (1362) - «آزادی یا مرگ»، مترجم: محمد قاضی (1348) (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: سرگشته راه حق

نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس

مترجم: منیر جزنی

ناشر: امیر کبیر

تعداد صفحات: 351 صفحه

 

 

- «زوربای یونانی»، مترجمان: تیمور صفری (1347)، محمد قاضی (1357) و محمود مصاحب (1357) (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - «مسیح بازمصلوب»، مترجمان: محمد قاضی (1349)، محمود سلطانیه (تهران: جامی، 1377).

* دیگر آثار مترجم: - کلبه عموتم / هریت‌ بیچر استو - انسانها و خرچنگها / ژوزوئه دوکاسترو (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - سرگشته راه حق / نیکوس کازانتزاکیس - انسان گرسنه / ژوزوئه دوکاسترو.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 6 فروردین ماه 1401* شماره 190، هفته بیست و هشتم* روایت

 

 

 

غیرقابل پیشبینی

کتاب «اول شخص مفرد» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته «هاروکی موراکامی» است که نخستین بار در سال 2020 وارد بازار نشر شد. این اثر، تمام نقاط قوت بهترین و شناخته‌شده‌ترین آثار پیشین نویسنده را در خود دارد؛ به علاوه‌ پختگیِ قلمی که بی‌تردید حاصل به کمال رسیدن استعداد موراکامی ‌ست. هشت داستان جذاب در این مجموعه، همگی از دیدگاه اول شخص و توسط راویان کلاسیک «موراکامی» روایت می شوند و این امری ‌ست که در آثار قبلی موراکامی کمتر به آن برخورده‌ایم؛ اگرچه داستان‌ها حال و هوایی شبیه به هم دارند، با این حال می‌توان هر یک از آن ‌ها را به طور مستقل نیز خواند.

عنصر روایت در کتاب اول شخص مفرد، از همان ویژگی هزارتوگونه و معماییِ مرسوم در آثار موراکامی برخوردار است.

 

 
 

 

 

در این اثر همچنین، می‌توان بسیاری از موتیف‌ های مورد علاقه‌ نویسنده را بازیافت؛ موتیف‌ هایی چون گربه، فوتبال، راک‌ اند رول، جاز و ...

می‌توان گفت که پا گذاشتن به جهان داستان‌های گردآمده در کتاب اول شخص مفرد، مستلزم آمادگی برای غافلگیر شدن و به تردید افتادن است. در این اثر کمتر می‌توان نشانی از قطعیت یافت؛ نشانه‌ها و مکان‌ها و آدم‌ها، از نوعی بی‌هویتیِ دلالت‌مند برخوردارند که نمونه‌اش را تنها در بهترین کارهای موراکامی دیده‌ایم.

مخاطب در این کتاب به روایت هایی از خاطرات نوستالژیک جوانی، تأملاتی درباره موسیقی، و عشقی عجیب به بیسبال گرفته تا سناریوهایی رویاگونه، مواجهه با میمونی سخنگو، و آلبوم های جاز خیالی، برخورد می کند. «موراکامی» در این داستان ها یک بار دیگر، مرز میان ذهن انسان و جهان پیرامون را به چالش می کشد، گاه و بیگاه، راوی ای که ممکن است خود «موراکامی» باشد، در داستان به چشم می آید. آیا این یک شرح حال است یا داستانی خیالی؟ کتاب «اول شخص مفرد» با داستان های فلسفی و اسرارآمیز خود، به موضوعاتی همچون عشق، تنهایی، کودکی و خاطرات می پردازد و پیچ و خم های داستانی ای را ارائه می کند.

به نظر می‌رسد که هنر موراکامی در ترکیب عناصر روایت ‌های ژاپنی با مولفه‌ های داستان‌ نویسی غربی، از او نویسنده‌ای در نوع خود کم‌نظیر ساخته است. به عبارتی، آثار او هم از غرابت کارهای شرقی برخوردارند، و از هم از روحِ مدرن ادبیات غرب بهره دارند. به همین دلیل، آثار او در ژاپن و سایر کشورها به یک اندازه طرفدار دارند.

* نکوداشت‌های کتاب اول شخص مفرد:

- غیرقابل پیشبینی و با این حال، بسیار قانع‌کننده. هر هشت داستان این مجموعه خواندنی‌ست. (NPR)

- موراکامی در این داستان‌های کوتاه، گویی خانه‌ حقیقی نویسندگی خود را یافته است. (Chris Stanton)

- فلسفی و رمزآلود، با امضای خاص موراکامی... گویی روح و عشق و کودکی ما را لمس می‌کند. (آمازون)

- بی‌شک طرفداران موراکامی را راضی خواهد کرد. (واشنگتن پست)

 

 

* در بخشی از کتاب اول شخص مفرد می‌خوانیم:

دکمه زنگ را فشار دادم، اما کسی جواب نداد. کمی صبر کردم، دوباره فشار دادم، ولی بازهم جوابی نیامد. به ساعتم نگاهی انداختم. طبق برنامه رسیتال پانزده دقیقه پیش باید شروع می‌شد. ولی هیچ خبری از باز شدن در نبود. رنگ روی در ورودی در بعضی قسمت‌ها پوسته‌پوسته شده بود و کم‌کم داشت زنگ می‌زد. فکر دیگری به ذهنم نرسید، بنابراین دوباره دکمه زنگ را فشار دادم و این ‌بار اندکی نگاه داشتم، ولی خبری نشد. سکوت مطلق.

واقعاً دیگر مستأصل شده بودم. ده دقیقه‌ای پشتم را به دروازه تکیه دادم و همان‌جا ایستادم. گفتم شاید کسی پیدایش شود. اما هیچ خبری نشد. هیچ نشانی از جنبش و حرکت به چشم نمی‌خورد؛ نه درون ساختمان و نه بیرونش. هیچ بادی نمی‌وزید. هیچ پرنده‌ای جیک‌جیک نمی‌کرد، هیچ سگی پارس نمی‌کرد و کماکان لایه‌ای ضخیم از ابرهای خاکستری بر فراز همه‌چیز سایه افکنده بود.

عاقبت کم آوردم. کار دیگری از دستم ساخته نبود؟ با گام‌های سنگین به‌طرف ایستگاه اتوبوس به راه افتادم. همه‌چیز برایم مثل معما بود. تنها موضوعی که به آن یقین داشتم، این بود که امروز در این مکان قرار نبود رسیتال پیانو یا هر مناسبت دیگری برگزار شود. همه کاری که می‌توانستم انجام دهم این بود که گل‌به‌دست راهی خانه شوم. بی‌گمان مادرم می‌پرسید: «این گل‌ها برای کیست؟» و من باید پاسخی آماده می‌کردم. می‌خواستم همان‌جا در سطل‌آشغال بیندازمشان، ولی پول زیادی بابتش داده بودم؛ دست‌کم برای فردی مثل من پول زیادی بود...

 


شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: اول شخص مفرد

نویسنده: هاروکی موراکام

مترجم: امیر مرزبان و امیر قاجارگر

ناشر: انتشارات خوب

 

 

 

* درباره نویسنده:

هاروکی موراکامی، نویسنده مشهور و پرفروش ژاپنی 12 ژانویه 1949 در کیوتو، ژاپن به دنیا آمد. او برای رمان‌ها و داستان‌هایش که به زبان‌های بسیاری هم ترجمه شده و در سراسر دنیا خوانده می‌شوند، جوایز بسیاری مانند جایزه جهانی فانتزی، جایزه بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه اورشلیم را از آن خود کرده است.

پدر و مادرش هر دو استادان ادبیات ژاپنی بودند و شاید همین مساله هم یکی از دلایل علاقه‌مندی او به ادبیات بود. او در دوران کودکی، مثل کوبوآبه، تحت تاثیر فرهنگ غربی و ادبیات روسیه بود و با خواندن آثار فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، کورت وونه‌گات، فیودور داستایوفسکی، ریچارد براتیگان و جک کرواک روزهایش را می‌گذراند.

از هاروکی موراکامی تا به حال کتاب‌های بسیاری منتشر و به فارسی ترجمه شده‌اند، جنگل نروژی، به آواز باد گوش بسپار، تعقیب گوسفند وحشی، IQ84 و کافکا در ساحل از جمله کتاب‌های محبوب او در زبان فارسی است.

وراکامی تا به حال بیش از 30 کتاب نوشته، چندین و چند جایزه معتبر را از آن خود کرده و آثارش به 50 زبان مختلف ترجمه شده است. موراکامی، اصلاً نویسنده عصا قورت داده ای نیست که به خاطر آثار ادبی اش مورد احترام باشد بلکه شخصیتی بسیار دوست داشتنی و متواضع است. مخاطبین با هیجان، لذت و برقراری ارتباطی صمیمی نسبت به آثار موراکامی واکنش نشان می دهند، انگار که این آثار، نامه هایی از یک دوست قدیمی هستند. شاید هم آثار او دقیقاً همین باشند.

* دیگر آثار نویسنده:

* رمانها

- به آواز باد گوش بسپار - پین‌بال - تعقیب گوسفند وحشی - سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا - جنگل نروژی - برقص، برقص، برقص - جنوب مرز، غرب خورشید - سرگذشت پرنده کوکی - دلدار اسپوتنیک - کافکا در کرانه - پس از تاریکی - 1کیو84 - سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش - کشتن کمانداتور (مردی که می‌خواست پرتره نیستی را بکشد).

* مجموعه داستان‌ها

- پس از زلزله - فیل ناپدید می‌شود - بید کور، زن خفته - مردان بدون زنان - پرنده کوکی و زن سه‌شنبه - اعلامیه کانگورو.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 28 اسفند ماه 1400* شماره 183، هفته بیست و هفتم * روایت

 

 

 

چراغ جادو در دست پیرزن

وقایع رمان «بی‌بی گل» که از زبان راوی دانای کل روایت می‌شود، در سال‌های قبل از انقلاب و در دهه‌های 20 و 30 رخ داده است و قهرمان اصلی آن در تقابل با سنت‌های خانوادگی درصدد دست‌یابی به خواسته‌های درونی خود است. متن این داستان به گونه‌ای نوشته شده که بخش‌های زیادی از آن با اتکا به دیالوگ ‌های هماهنگ با شخصیت‌ ها و موقعیت ‌های متفاوت داستانی شکل گرفته‌اند. این داستان روایتی عاشقانه دارد که بخش اصلی آن براساس نیت ‌ها و احساسات پاک شخصیت اصلی داستان شکل می‌گیرد، در حالی که این احساسات همواره در مواجهه با انتخاب‌ ها و تصمیم ‌هایی است که جامعه و خانواده برای او تدارک دیده‌اند. بستر این داستان، بخشی از وقایع تاریخی سال‌های دهه 20 و 30 و زمان تلاطم سیاسی در ایران در هنگامه ملی شدن صنعت نفت است.

داستان از آنجا آغاز می‌شود که چراغ جادویی به دست پیرزنی به نام بی‌بی گل می‌افتد. بی بی گل از طریق چراغ جادو می‌خواهد همسایه‌ اش پدر قلی را که یکی از عیاران است از چنگ حاکم ظالم نجات دهد. بی‌بی گل همچنین به کمک غول, سپاهی صد نفره در اختیار می‌گرد و خود به زنی جنگجو و دلاور تبدیل می‌شود. لشکر حاکم با سپاه بی‌بی گل آماده نبرد است, اما از سوی دیگر چراغ جادو به دست مردی نااهل می‌افتد که چراغ را خراب می‌کند و در نتیجه سرما و یخبندان همه جا را فرا می‌گیرد. این امر سبب می‌شود مردم, شهر را ترک گویند. در بخش دیگری از داستان, قلی برای آزاد کردن پدرش به شهر یخ‌ زده وارد می‌شود و زندانیان چهل دخمه را نجات می‌دهد.

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: بی بی گل

نویسنده: نادر وحید

ناشر: نشر ققنوس 

تعداد صفحات : 495 صفحه

 

 

ماجرای دختری که گلوله ‌های یخی اشکش را در جیبش گذاشت, پادشاهی که هیچ وقت روی تخت سلطنت ننشست, مردی که سیبل‌هایش قندیل زد و بسیاری حوادث دیگر, بقیه داستان را شکل می‌دهند.

* بخشی از کتاب بی ‌بی‌گل

لنگه دریچه رو به حیاط را باز کرد و کبوترِ نگاه را به بیرون دریچه پرواز داد. همه جا ساکت. کسی در حیاط دیده نمی شد جز نمکدون، گربه چاق مادرش بی بی بانو، که زیر سایه لاله عباسی ها لمیده بود و تا او را دید دهن دره کرد. کبوتر پرواز خود را تا دیوار خانه همسایه ادامه داد و به سرعت به اتاق برگشت و روی ظرف سیب نشست. کاسه قدحی با نقش مرغی، پر از سیب سرخ نوبرانه که قرار بود صبح به عنوان تعارفی به خانه آمَندهاشم، همسایه دیوار به دیوارشان، ببرد و نبرده بود و گذاشته بود برای همچو وقت و ساعتی.

دریچه را بست، چادرش را از رخت آویز برداشت و بر سر کرد و نگاهی به آیینه انداخت. چشم هایش به شبی رازناک می مانست و گونه های برافروخته اش به سیب ها شباهت یافته بود. لحظه ای از سرِ تردید به خود خیره ماند: هیچ می دانی می خواهی چه کنی دختر؟ اگر کسی بو ببرد؟ بی بی، یا حاج بابا یا برادرها...

به خود لرزید، اما قیافه عبدالرسول که یادش آمد تردید دمی بیش نپایید. با آن خوابی که برایش دیده بودند راه دیگری پیش پایش نمانده بود. باید دل به دریا می زد و گام اول را برمی داشت تا خود را از این برزخ و زندگی اش را از یک دوزخ حتمی نجات می داد. قدح را برداشت و زیر چادر پنهان کرد، از لای در اتاق دوباره به بیرون سرک کشید و خیالش که راحت شد پا به حیاط گذاشت و به سرعت به سوی انتهای خانه رفت. حاج بابا و بی بی را که می دانست ساعت خواب قیلوله شان است و هنوز خیلی مانده تا بیدار شوند، احمد و محمود را هم دیده بود که از خانه بیرون رفتند. فقط خدا کند آننه سرش توی مطبخ گرمِ کاری باشد که اگر بیرون بیاید، همه رشته ها پنبه می شود.

«کجا، ننه؟خاک عالم! هنوز این ظرف سیب را نبردی خونه مَندهاشم؟ خیله خب، بده خودم می برم. تو بری و حاج بابات بفهمه دوباره اوقاتش تلخ می شه. »

* دیگر آثار نویسنده:

- «خواب‌های گمشده» در سال 88 جایزه ادبی اصفهان را از آن خود کرد.

- رمان «خرمای کوچک» و فیلمنامه «قتل آن لاین»، «آتش سرد»، «سایه‌ی در تاریکی» و «ستاره‌های سوخته» نیز از دیگر آثار وحید است.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 21 اسفند ماه 1400* شماره 176، هفته بیست و ششم* روایت

 

 

 

وقتی مسیح برای نجات می آید

شخصیت اصلی این داستان شخصی به نام ادموند است، ادموند پارکر، جوانی مسیحی از خانواده ای بسیار معروف و سرشناس انگلیسی، دکترای رشته حقوق و از دانشجویان نخبه است. رؤیاهای وحشتناکی گاه گاه به سراغش می آید که معنی آن ها را نمی فهمد، گاهی اوقات احساس می کند عیسی مسیح (ع) در آن خواب ها برای نجاتش می آید، پس بر آن می شود که به جستجوی حقیقت آن ها بپردازد اما کسی نمی تواند کمکش کند تا اینکه دست سرنوشت او را به سویی سوق می دهد و ادموند در مسیر سختی برای یافتن حقیقت واقع می شود.

در مسیر دشوار رسیدن به حقیقت، دختر جوان مسلمانی سر راهش قرار می گیرد که برای او نشانه ای می شود از جانب خداوند، نشانه ای حاکی از عشق عمیق و پیوند قلبی او به اسلام، پس تصمیم به ازدواج با ملیکا و مشرف شدن به دین اسلام می گیرد که همین مسئله سرآغاز بزرگ ترین دردسر زندگی اش می شود.

 

 

 

 

در جریان اتفاقاتی با فشار دست های پنهان صهیونیسم مجبور به جدایی از همسرش می شود و تا نزدیکی مرگ می رود اما معجزه ای او را به زندگی برمی گرداند و در دلش امید دارد که روزی عشقش را دوباره پیدا می کند. بعد از گذشت دو سال فراق و جدایی، موقعیتی فراهم می شود که از انگلستان فرار کند و برای یافتن همسرش به ایران بیاید، اما در ایران متوجه می شود که باید به عراق سفر کند.

ادموند، نماد همه انسان های آزاده و متدینی است که برای یافتن نور حقیقت و آن یگانه منجی موعود از مسیرهای صعب العبور می گذرند تا خود را به آن آخرین حجّت خداوند بر روی زمین برسانند و چه بسا که در این راه متحمل رنج های فراوان شوند اما عشق سوزان و چشمه جوشان ایمانشان به آن حضرت، آن ها را در رسیدن به این هدف نهایی یاری می رساند

طرح اولیه داستان 4 ماه بیشتر زمان نبرد اما ویرایش‌هایی که باید انجام می‌شد و توالی و ترتیب حدود یک سال شد. این رمان از شخصیت شهید ادواردو آنیلی برداشت شده است.

* درباره‌ نویسنده: آمنه پازکی متولد بهمن 1359 به خاطر یک دغدغه مهم وارد عرصه نویسندگی شد و قلم به‌دست گرفت. به صورت جدی و حرفه‌ای در زمینه مسائل مهدویت و آخرالزمان به مطالعه پرداخت. او کار خود را به صورت فعالیت‌های مجازی در تالار گفتمان‌ها و وبلاگ‌نویسی شروع کرد.

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: ادموند

نویسنده: آمنه پازوکی

ناشر:  نشر یقظه

تعداد صفحات: 287 صفحه  

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 14 اسفند ماه 1400* شماره 169، هفته بیست و پنجم* روایت

 

 

 

یک ماه و دوازده راوی

 نویسنده در این کتاب کوشیده تا از زبان دوازده راوی، ناگفته‌هایی از قبل و بعد از شهادت پرچمدار کربلا را با امانتداری، پایبندی به مستندات تاریخی و روایی و پرهیز از اغراق، روایت کند. برخلاف انتظار، در این کتاب به شکل و شیوه‌ شهادت حضرت ابوالفضل (ع) اشاره‌ای نشده و نویسنده عمده‌ همت خود را صرف بازگویی و رازگشایی از اموری کرده که با وجود جذابیت برای مخاطب، متاسفانه کمتر بدان‌ها پرداخته شده است؛ اموری همچون خانواده‌ مادری، کودکی، ازدواج، فرزندان، برادران، حیطه‌ دانش و معرفت و جایگاه آن حضرت در میان اهل بیت و مسلمانان آن روزگار.

از دیگر جذابیت‌های این کتاب، ذکر تاریخ شمسی تمامی رخدادهاست که خواننده‌ فارسی زبان را با زمان وقوع حوادث در روز و ماه و سال هجری شمسی آن وقایع آشنا می‌کند.

 

 

 

 

زرویی در نگارش این دوازده روایت، با تکیه بر منابع دست اول تاریخی و مطالعه و فیش برداری از قریب شصت کتاب، ضمن رعایت ایجاز، پرهیز از اطناب و نگاه احساسی، متنی خواندنی و قابل اعتماد و استناد فراهم آورده است؛ متنی که در عین سادگی ساختار ادبی محکم و قابل تاملی دارد. به جز یک راوی به نام زید بازرگان، تمام راویان کتاب شخصیت‌های واقعی‌اند.

زرویی به تصریح خود در این رمان به روایتی حساس و توام با واقعیت صرف و به دور از اغراق به شرح زندگانی علمدار صحرای کربلا پرداخته و سعی کرده است با حفظ سلامت در نقل واقعه تاریخی، آن را با شیوه‌ای تازه که استفاده از چندین راوی است، به مخاطب ارائه کند.

او در عین حال کوشیده با رویکردی نوآورانه زاویه ای تازه برای نزدیک شدن به شخصیت والای قمر بنی هاشم مورد استفاده قرار دهد، بلکه از دیگر سو این تازگی منجر به دور شدن او از واقعیت های تاریخی نشده است. زرویی از منابع متعددی در نوشتن این کتاب بهره برده است به خاطر همین هم از این منابع برای رسیدن به یک روایت مستند و بسیار دقیق استفاده برده است. زرویی برای تالیف این کتاب به بیش از 60 منبع پژوهشی تالیف شده در ارتباط با زندگانی حضرت عباس (ع) رجوع کرده است و به گفته خود سعی کرده از میان استنادات تاریخ آنانی را که از اعتبار و مقبولیت بیشتری در میان راویان برخوردار بوده ‌اند، بهره ببرد. از این رو زرویی با دور شدن از غلوها و افسانه پردازی‌های معمول چنین متونی، تصویری تازه و ملموس (ع) از حضرت عباس (ع) به نمایش گذاشته است. همچنین دخلال این روایت می‌توان گوشه‌هایی تاریخ آن روزگار و انحطاط حکومت بنی‌امیه بازخوانی کرد.

از 12 راوی داستان تنها «زید بازرگان» شخصیت حقیقی نیست و دیگر راویان که از دوستان و دشمنان حضرت عباس (ع) هستند، همگی شخصیت‌های واقعی‌اند. نثر کتاب در عین سادگی از نظر ادبی نیز جذابیت دارد و زرویی با قلم شیوایش لذت خوانندن کتاب را دو چندان کرده است. اطلاعات تاریخی که بسیاری از آنها دست اول هستند نیز در کتاب به شیوه‌ای جالب و لابه‌لای قصه گنجانده شده تا فهم آن برای مخاطب آسان‌تر شود.

 

 

* در بخش‌هایی از کتاب می‌خوانیم:

مسلم بن عقیل: یک دست به چوبدستی که عصایش بود و دست دیگر بر شانه‌ی نحیف من که پسرش بودم. چشمان پدر هر سال کم‌سوتر می‌شد و من هر روز، گاه تا دو یا سه بار، با پاره نمدی لوله شده در زیر بغل، پدر را از خانه تا مسجد پیامبر و از مسجد تا خانه همراهی می‌کردم.

پسر بچه‌ای بودم ده - یازده ساله، پا برهنه، بر کوچه‌های خاکی و تفته‌ی مدینه، با شانه‌ای عرق سوز شده در زیر دست پدر؛ پدری که افزایش سن جسم و کاهش سوی چشم، هر سال از فاصله‌ی گامهایش می‌کاست و بر سنگینی فشار دستش بر شانه‌ام می‌افزود.

مسجد پیامبر با حصیرهایی از لیف خرما فرش شده بود. تا پدر به سلام و حال‌پرسی از اهل مسجد مشغول بود، پاره نمد را، جای همیشگی، کنار دیوار پهن می‌کردم. پدر که عصا را به دیوار تکان می‌داد و بر نمد می‌نشست، معمولا چند نفری بر گرد او می‌نشستند.

این یکی برای شنیدن حدیث آمده بود، آن یک برای دیدار خویشان و یاران پیامبر، این دیگری برای شنیدن و ثبت سیره و روش رسول خدا در مواجهه با امری خاص.

بیشتر سوالاتی که از پدرم می‌شد، مربوط به علم‌الانساب و تبارشناسی افراد و اقوام و قبایل عرب بود. پدرم حافظه‌ای حیرت‌انگیز داشت و شجره و ریشه و پیوندهای فامیلی افراد و قبایل را از خود آنان نیکوتر می‌دانست.

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: ماه به روایت آه

نویسنده: ابوالفضل زرویی نصرآبادی

ناشر:  کتاب نیستان

تعداد صفحات:   192 صفحه

گوینده کتاب صوتی: احسان چریکی، مریم مه نگار

 

 

روزی، یکی از تجار یمن که از گستره‌ی دانش پدرم در بهت و حیرت فرو رفته بود، از او پرسید: «ای پسر عموی پیامبر، آیا در تمام عالم، پس از خدا و رسول او، کسی هست که به اندازه‌ی تو بداند؟ پدرم به حسرت آهی کشید و سر تکان داد و با لبخندی تلخ گفت: «به خدا قسم، دانش من و تمام جهانیان، در برابر آنچه برادرم علی - که سلام خدا بر او - می‌داند، چون قطره‌ای است در برابر دریا. بسیار می‌شنیدیم از فرستاده‌ی خدا - که درود خدا بر او- که: من شهر دانشم و علی دروازه‌ی ورود به این شهر است. علی در ابلاغ پیام خدا شریک و مددکار پیامبر بود و پیامبر بارها او را در نسبت با خویش، به منزله‌ی هارون در نسبت با موسی می‌دانست...»

* درباره‌ نویسنده‌ کتاب، ابولفضل زرویی نصرآباد

ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، نویسنده و طنزپرداز ایرانی در سال 1348 در تهران متولد شد. عمده‌ فعالیت زرویی در حوزه طنز بوده است و مطالب خود را با نام‌های مستعاری همچون «ملانصرالدین»، «چغندرمیرزا»، «ننه قمر»، «آمیز ممتقی» و «عبدل» در مجلات و روزنامه‎‌‌های گوناگون از جمله «گل آقا»، «همشهری»، «جام‌جم»، «ایرانیان» و «کیهان‌ورزشی» منتشر می‌کرد. زرویی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته‌ زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و خیلی زود، زمانی‌که تنها 20 سال داشت وارد حوزه‌ مطبوعات شد. تحصیلات و پژوهش‌های زرویی تاثیری بسیار مطلوب بر نوشته‌هایش گذاشته است که آن‌ها را ماندگار کرده است. «رضا رفیع» طنزپرداز و روزنامه‌نگار قدرت نوشته‌های زرویی را این‌گونه توصیف می‌کند: «نقطه‌ قوت طنز زرویی نصرآباد اشراف وی به متون کهن ادبیات فارسی است؛ آقای زرویی با آگاهی قالب و محتوا را انتخاب می‌کرد، قالبی مناسب و متناسب با محتوایی که در نظر داشت، تناسب بین ظرف و مظروف در طنزنویسی ویژگی کار آقای زرویی بود به‌خاطر همین رعایت تناسب بود که عموما طنزهایش به اثری فاخر تبدیل می‌شد که ماندگار و تاثیرگذار می‌شد.»

طنز جذاب و قلم شیوای زرویی از همان ابتدای نویسندگی‌اش بسیار مورد توجه قرار گرفت تا جایی‌که القابی همچون «عبید زاکانی» عصر را به او دادند. «کیومرث صابری فومنی» موسس «گل آقا»، زرویی را امید ادبیات طنز می‌دانست و درباره‌ او در مصاحبه‌ای در اوایل دهه‌ی 70 شمسی و در ابتدای کار زرویی، چنین گفت: «قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی‌صاحب نیست. طنز جان می‌گیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ملانصرالدین (ابوالفضل زرویی) تنها 23 سال دارد! چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند. شهر چراغانی خواهد شد.»

زرویی در دوران فعالیتش تلاش زیادی برای شکل‌گیری محافل طنز و ادبی هم کرد. از جمله‌ این فعالیت‌ها می‌توان به برگزاری نخستین شب شعر طنز ایران و نخستین جشنواره طنز دانشجویان کشور اشاره کرد. همچنین او در سال 1381 نخستین شب نثر طنز ایران را نیز با عنوان «شب خلوت» برگزار کرد. هدف زرویی از برگزاری اینگونه محافل ارائه‌ تصویری درست از شعر طنز میان، مردم بود. او در این‌باره عنوان کرده است: «فکر می‌کنم از این جهت بر طنز جفا رفته و می‌رود و بسیاری از اهل اخلاق، فرزندان خود را از طنز محروم می‌کنند؛ زیرا تصور می‌کنند طنز جزء مطالب، نوشته‌ها و سروده‌های سخیف و غیراخلاقی است....بحث دیگر درباره‌ طنز، رعایت انصاف است و این انصاف است که تفاوت میان طنز و هجو را ایجاد می‌کند. تمام اجزای طنز و هجو با یکدیگر همخوانی دارند مگر در انصاف. زمانی‌که انصاف را از طنز بگیریم و در مسائل اغراق کنیم وارد حیطه‌ هجو شده‌ایم».

* دیگر آثار نویسنده:

بیشتر آثار زرویی در حوزه‌ شعر و نثر طنز است که در مجلات مختلف به چاپ رسیده‌اند اما در کنار آن‌ها او کتاب‌های متعددی نیز منتشر کرده است. در بین آثار زرویی رمان ماه به روایت آه با آثار دیگر او که همگی در حوزه‌ طنز فارسی نوشته شده‌اند متفاوت است. ماه به روایت آه شرح حال حضرت عباس است که کتاب موفق به دریافت جایزه ادبی کتاب سال عاشورا شد. از آثار طنز زرویی نیز می‌توان به «تذکره المقامات»، «افسانه‌های امروزی»، «غلاغه به خونه‌ش نرسید»، «حدیث قند» و «رفوزه‌ها» اشاره کرد. علاوه‌بر این او دو کتاب «وقایع‌نامه طنز ایران» با همکاری «فریبا فرشادمهر» و «هزار سال طنز فارسی» را به همکاری «نسیم عرب امیری» را در حوزه پژوهش طنز روانه‌ی بازار کتاب ایران کرده است.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 7 اسفند ماه 1400* شماره 162، هفته بیست و چهارم * روایت

 

 

 

روایتی مستند و جذاب

این کتاب که با نثری روان و قابل فهم و کاربردی به خصوصیات اخلاقی پیامبر (ص) و توصیه های آن حضرت (ص) در زمینه های مختلف پرداخته است، با استفاده از منابع معتبر شیعی و اهل سنت گردآوری شده است. موضوعات متنوع این کتاب علاقمندان به پیامبر را با ویژگی های انسان کامل آشنا می کنند.. «هم نام گل های بهاری» جلد اول از مجموعه چهارده جلدی «سیره کاربردی چهارده معصوم» است که برنده جایزه کتاب سال حوزه شد.

در این مجموعه سعی می شود مسایل مختلف زندگی از دیدگاه پیامبر اسلام(ص) بیان شود و هدف این مجموعه پاسخ به این سوال است که در روزگار امروز و برای انسان قرن بیست ویکم چگونه اهل بیت می توانند الگو باشند و چگونه آنها می توانند گرهی از زندگی مردم باز کنند.

 

 

 

 

 

این سیره کاربردی که بیش از صد موضوع مثل محیط زیست و حقوق مخالفان را شامل می شود، برای جوانان و نوجوانان نوشته شده است.

 

 

نویسنده نه ماه حدود 500 کتاب مطالعه کرده است تا این کتاب ارزشمند را بنویسد. کتاب همنام گل های بهاری روایتی مستند و جذاب است که شما را با زندگی خاتم پیامبران آشنا می‌کند. کتاب هم نثر جذابی دارد و هم در محتوا بسیار دقیق است. این کتاب برای علاقه‌مندان به زندگی پیامبر (ص) بسیار جذاب است. با این کتاب می‌توانید اطلاعات مفید و دقیقی درباره پیامبر اسلام (ص) به دست بیاورید.

مخاطبینی با هر جنسیتی و در هر شرایط و موقعیت اجتماعی. همنام گل‌های بهاری قصد نشان دادن الگو را دارد. کتاب می‌خواهد «اسوه حسنه‌ای» که قرآن آن را معرفی کرده است، برای جامعه امروز بگوید. آن اسوه حسنه ای که برای جامعه ما بهترین الگوی ممکن است.

به همین جهت، کتاب چهار محور اصلی دارد. رابطه با خود، رابطه با خدا، رابطه با دیگران و رابطه با محیط زیست. تلاش نویسنده برای بیان سیره و رفتار پیامبر در سطوح مختلف و در شرایط گوناگون، با زبانی رسا، آسان و شیوا، ستودنی است.

 

 

 

 

مسئله دیگر، جنبه‌های تاریخی، علمی و حدیثی این کتاب است. در چنین کتاب‌هایی، انتخاب احادیث و روایات حساسیت بالایی دارد. نویسنده کتاب نیز به سراغ منابع معتبر شیعه و سنی رفته است. آن دسته از احادیثی که موافق نظر شیعه نبوده کنار گذاشته است و کتابی که نگارش یافته است موافق نظر شیعه و عامه است.

 

 

* بخشی از کتاب همنام گل های بهاری

- بردباری (حلم)

بزرگ‌ترین شاگردش امام علی( ع) او را «بردبارترینِ مردمان» معرفی می‌کند؛ زیرا محمد پیشواست و بردباری برای رهبر، امری ضروری است؛ آن هم رهبری که رنج جهل میلیاردها انسان عصر خود و سده‌های بعد را بر دوش خویش تاب می آورد. آن حضرت بردبارترین مردمان بود.

 

اَنَس می‌گوید: ده سال خدمتش را کردم؛ نه هرگز دشنامم داد و نه کتکم زد؛ نه مرا از خود رانْد و نه به رویم اخم کرد. گاه در کاری که دستور فرموده بود سستی می‌کردم، سرزنشم نمی‌کرد و اگر کسی از خاندانش نکوهشم می‌کرد، می‌فرمود: رهایش کنید. اگر می‌توانست انجام می‌داد.

می‌فرمود: آدمی با بردباری به مقام انسان روزه‌داری می‌رسد که شب‌ها را به عبادت می‌گذراند.

عبداللّه، پسر مسعود، می‌گوید: پیامبر سفارش فرموده بود: کسی از شما نزد من از یارانم بدگویی نکند؛ دوست دارم با دلی بی‌دغدغه از نزد شما بروم. روزی مالی نزدش آوردند. آن را تقسیم کرد. شنیدم دو نفر با هم صحبت می‌کنند. یکی از آنان به دیگری می‌گوید: قسم به خداوند، نیت محمد از این تقسیم، خدا و روز رستاخیز نبود!

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: همنام گل‌های بهاری

نویسنده: حسین سیدی

ناشر: دفتر نشر معارف

تعداد صفحات : 296 صفحه

 

 

نزد پیامبر رفتم و گفتم: شما فرمودی کسی از یارانم بدگویی به من نرسانَد، (اما) من شنیدم فلانی و فلانی چنین حرفی زدند. رخساره‌اش سرخ شد و فرمود: رهایش کن. حضرت موسی بیش از این‌ها آزار دید، اما تاب آورْد!

- بزرگواری

بزرگوارترین فرد قبیله خود بود.

امام علی( ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: پس به پیامبر پاکیزه ... اقتدا کن که ... مایه فخر و بزرگی است، برای کسی که خواهان بزرگواری است.

هرگز به خاطر خودش از کسی انتقام نگرفت.

با نوشیدنی افطار می‌کرد و غذای سحرش هم نوشیدنی بود.

انس می‌گوید: پیامبر گاهی شربتی می‌خورْد که هم افطارش محسوب می‌شد و هم سحرش. چه بسا آن نوشیدنی شیر بود و یا شربتی که در آن نان خیسانده می‌شد. شبی آن را برای رسول خدا مهیا کردم. پیامبر دیر کرد. گمان کردم منزل یکی از دوستانش دعوت است. آن را خوردم. پس از ساعتی پیامبر آمد. از بعضی همراهانش پرسیدم جایی افطار کرده یا دعوت بوده است. گفتند: نه افطار کرده و نه جایی دعوت بوده است. آن شب را به گونه‌ای گذراندم که فقط خدا می‌داند؛ از این اندوه که پیامبر آن شربت را بخواهد. اما او آن شب را گرسنه خوابید و گرسنه (روز بعد) روزه گرفت. تا این لحظه نیز درباره آن سخنی نگفته و چیزی نپرسیده است.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 30 بهمن ماه 1400* شماره 155، هفته بیست و سوم * روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بهترین شکل ممکن

پیمان قلعه در کتاب دنیای ناشناخته من سعی دارد تا با بیانی ساده، سرگذشت زندگی خود را به عنوان فردی نابینا، در قالب داستانی جذاب به رشته‌ تحریر درآورد.

به نظر شما دنیا از دید یک نابینا چطور به نظر می‌رسد؟ این پرسشی‌ است که شاید حداقل یک بار در ذهن خیلی از ما آمده باشد. این سوال زمانی به ذهن انسان‌ها خطور می‌کند که دیدن دنیا را صرفاً فیزیکی و با چشم ظاهر بدانند، اما زمانی که شما به دیدن از منظر چشم درون نگاه کنید، دیگر تفاوت چندانی بین یک فرد عادی و یک نابینا وجود نخواهد داشت. شما بعد از مطالعه این کتاب عقایدتان نسبت به دنیا تغییر کرده و از رازهایی مطلع خواهید شد که قبل از این از وجودشان خبر نداشتید. همچنین نگاه‌تان نسبت به پیرامون‌‌تان متفاوت از گذشته می‌شود و مشکلات در برابرتان بسیار کوچک‌تر خواهد شد. به مفهومی کامل‌تر طرز فکرتان به طور کلی تغییر می‌کند. در واقع کتاب دنیای ناشناخته من، ضمن این که دیدتان را نسبت به دنیا عوض می‌کند، چیزهای بسیاری را به شما می‌آموزد. بنابراین کتاب حاضر اثری آموزنده است که در آن پیمان قلعه تا جای ممکن مطالب مختلفی را از زندگی خودش برای شما روایت می‌کند.

پیمان قلعه تاکنون به بیش از چهل کشور دنیا سفر کرده و زمانی که در جزایر قناری اسپانیا بوده، ایده نوشتن این کتاب به ذهن او می‌رسد و با مشورت دوستانش تصمیم می‌گیرد ابتدا آن را در قالب فایل صوتی بیان کند و سپس به صورت نوشتاری منتشر شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: دنیای ناشناخته‌ی من

نویسنده: پیمان قلعه

ناشر: نوین کتاب/ آریا دانش

تعداد صفحات : 194صفحه

ناشر صوتی: نوین کتاب گویا

گوینده: محمد امرایی

 

 

 

* در بخشی از کتاب دنیای ناشناخته من می‌خوانیم: روزی که به یک دریاچه رفته بودیم که جایی جدید و ناشناخته برای‌مان بود و کسی جرأت نمی‌کرد وارد آب شود. تا این که من پیش قدم شده و وارد آب شدم. بعد از من بود که بقیه جرأت وارد شدن به دریاچه را پیدا کردند.

من یاد گرفتم که باید کارهایم به بهترین شکل ممکن انجام دهم تا دیگران به جای این که مدام نگران من باشند، بتوانند به من اعتماد کنند. رفتارم خیلی عادی بود و حتی از عصای نابینایان هم استفاده نمی‌کردم. پدرم دوست نداشت عصا به دست بگیرم و خودم هم به مرور زمان دیگر علاقه‌ای نداشتم از عصا استفاده کنم. تا جایی که تا آخرین روزی که در ایران بودم هیچ وقت از عصا استفاده نکردم.

بعضی اوقات اعضای خانواده‌ خودم هم باورشان نمی‌شد که من توانایی دیدن ندارم چون به راحتی در خانه رفت و آمد می‌کردم و همه‌جا می‌رفتم. در کوچه بازی می‌کردم و با بچه‌های فامیل کشتی می‌گرفتم و حتی هر ده نفر آن‌ها را شکست می‌دادم. پر زور و فعال بودم و در کوچه دوچرخه سواری می‌کردم و همیشه تا حدی از گوش‌هایم استفاده می‌کردم که حکم چشم را برای من داشتند.

مثلاً با حس شنوایی‌ام همه چیز را حس می‌کردم و به اصطلاح می‌دیدم. از روی انعکاس صداها و صدای محیط می‌توانستم بفهمم فاصله‌ من تا دیوار رو به ‌رو چقدر است یا این که رو به‌ رویم تا چه فاصله‌ای باز است، آدم‌ها کدام سمت هستند و کجا کسی نیست... همه‌ این‌ها را با گوش‌هایم حس می‌کردم.

*درباره نویسنده:

او هنرمند و یک معلم موسیقی است که در سال 1355 در شهر کرمانشاه به دنیا آمد اما به خاطر یک سهل‌انگاری و شیطنت کودکانه در شش سالگی بینایی چشمان خود را از دست داد. پیمان قلعه پس از این اتفاق وارد دنیای جدید و عجیبی شد و توانست خودش را با این شرایط وفق دهد و از 16 سالگی به آموختن سنتور و ارگ مشغول شود. وی اکنون در شهر هامبورگ آلمان سکونت دارد و به شاگردان خود پیانو درس می‌دهد و تاکنون توانسته به تنهایی به بیش از چهل کشور دنیا سفر کند.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 23 بهمن ماه 1400* شماره 148، هفته بیست و دوم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سفر در روسیه‌ قرن نوزدهم

نظام سلطنتی روسیه نظامی خشک و مستبد بود و تبعیض میان طبقات جامعه در آن موج می‌زد، درحالی‌که طبقه‌ دهقان به سختی روزگار می‌گذراند، طبقه‌ اشراف امتیازات بسیار ویژه‌ای داشت. بیداری مردم در اروپا به روسیه هم نفوذ کرد و قبل از هرچیز ردپایش در آثار نویسندگان پیدا شد. یکی از نویسندگانی که اعتراض به شرایط زندگی مردم روسیه در کلماتش پیداست ایوان تورگنیف است. رمان پدران و پسران، بهترین اثر تورگنیف رمانی است که پدیده‌ اختلاف نسل‌ها در روسیه را روایت می‌کند و ما را به سفری در روسیه‌ قرن نوزدهم دعوت می‌کند.

کتاب پدران و پسران سال 1862 در مسکو منتشر شد و پنج سال بعد برای اولین بار به انگلیسی برگردانده شد. از آن زمان تا کنون پدران و پسرانِ ایوان تورگنیف در بسیاری از کشورهای دنیا ترجمه و منتشر شده است. در بعضی از ترجمه‌ها این کتاب، پدران و فرزندان نامیده شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تورگنیف این رمان را به عنوان پاسخی در برابر جدال بین دو جریان فرهنگی لیبرال و نیهیلیست در روسیه نوشت. او در کتابش لیبرال‌های دهه‌ سی قرن نوزدهم را پدران و نیهیلیست‌ها را پسران نامیده است. تورگنیف در پدران و پسران موضوع اختلاف دیدگاه میان نسل‌های مختلف و طبقات اجتماعی را کرده است و در کتاب مناظرات جالبی بین این دو گروه رقم زده است. کتاب پدران و پسران در روزنامه‌ گاردین در فهرست 1001 کتابی که باید پیش از مرگ خوانده شوند، قرار گرفته است.

* «مهری آهی» در مقدمه‌ای که بر ترجمه‌اش از این کتاب نوشته است آورده:

«در رمان پدران و پسران، تورگنیف درصدد برآمد که از تمام تجربیات و مشهودات خویش در این خصوص استفاده کند و سوتفاهمی که بین گروه‌های مختلف اجتماع و نسل‌های پیر و جوان و نظریه‌های گوناگون ایجاد شده بود، به صورت داستانی شیرین در کتاب خود ضبط کند و طریقی برای ایجاد زندگانی مطبوع و سعادتمند بیابد.»

* خلاصه‌ داستان پدران و پسران

پدران و پسران (Fathers and Sons) قصه‌ی بسیار ساده‌ای دارد و در بستری خانوادگی شکل می‌گیرد. داستان از جایی آغاز می‌شود که آقای نیکلای پترویچ کیرسانف منتظر پسر جوانش آرکادی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شده و در حال بازگشت به خانه است. تورگنیف در چند صفحه ابتدای داستان ما را با آقای کیرسانف و پیشینه‌اش آشنا می‌کند و شخصیت پدرانه‌ او را برای خواننده ترسیم می‌کند.

سپس خواننده با ورود آرکادی مواجه می‌شود. یک استقبال بسیار گرم و پدرانه اتفاق می‌افتد و بعد آرکادی دوستش یوگنی واسیلیویچ بازارف را به پدر معرفی می‌کند. ادامه‌ داستان با تعامل خانواده‌ کیرسانف و بازارف شکل می‌گیرد.

* اقتباس‌هایی از پدران و پسران

نمایش «هیچ چیز مقدس نیست» سال 1988 بر اساس این رمان در کانادا ساخته شد. این نمایشنامه ده سال بعد به صورت تله فیلم در آمد و از شبکه‌ کانادایی «سی بی سی تله‌ویژن» پخش شد. همچنین «بریان فریل» نمایشنامه نویس اتریشی سال 1987 تئاتری به نام پدران و پسران را بر اساس این کتاب روی صحنه برد.

 

 

* جملاتی از متن کتاب پدران و پسران

- من اکنون کلمه سعادت را به زبان آوردم. به من بگویید چرا هنگامی که ما مثلاً از یک شب زیبا یا یک نوای موسیقی خوب و یا از مباحثه با شخصی که از او خوشمان می‌آید محظوظ می‌شویم، همه این خوشی‌ها به نظرمان سایه‌ای از یک سعادت بی‌حد و حصر است که باید در یک جای نامعلوم موجود باشد و هرگز به فکر نمی‌افتیم که این عین سعادت است که نصیب ما شده است؟ چرا چنین است؟ (کتاب پدران و پسران -صفحه 130)

- فکر کنید که چه چیز بدتر از آن است که انسان دوست بدارد و طرف دوستش نداشته باشد. (کتاب پدران و پسران - صفحه 204)

- پیر شوید، این بهترین نعمت‌هاست. تا فرصت است از زندگانی استفاده کنید. (کتاب پدران و پسران - صفحه 244)

- در یکی از گوشه‌های دورافتادۀ روسیه گورستانی وجود دارد مانند تمام گورستان‌های ما. این یکی هم منظره غم‌انگیزی دارد. گودال‌های اطراف آن مدتی است که پر شده. صلیب‌های خاکستری چوبی، به زیر پوش‌هایی که روزی رنگ و رویی داشت، پوسیده و سرنگون شده است. سنگ‌های قبور، مثل اینکه کسی آن‌ها را از زیر فشار دهد، از جای خود کنده شده است. یکی دو درخت کم‌برگ به زحمت سایه مختصری به این مکان می‌دهند و گله‌های گوسفند و بره پیوسته به روی قبرها می‌گردند و می‌چرخند. (کتاب پدران و پسران - صفحه 251)

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: پدران و پسران

نویسنده: ایوان تورگنیف

مترجم : مهری آهی

تعداد صفحات : 252

ناشر: انتشارات علمی فرهنگی/ انتشارات ناهید

 

 

*درباره نویسنده:

ایوان سرگئی‌یویچ تورگنیف (زاده (9 نوامبر 1818 در استان اریول، روسیه - درگذشته 3 سپتامبر 1883 در بوگیوال؛ حوالی پاریس) رمان نویس، شاعر و نمایش‌نامه نویس روس بود که نخستین بار توسط او کشورهای غربی با ادبیات روسی، آشنا شدند. پدرش سرهنگ ارتش روسیه و مادرش زنی از طبقه‌ اشراف بود. دوران کودکی تورگنیف در دوران کودکی تحت نظر مادرش، که زنی جدی و سخت گیر بود تعلیم دید. او به زبان‌های انگلیسی، فرانسه و آلمانی مسلط بود . تورگنیف در 16 سالگی به دانشگاه موسکو رفت، اما پس از یک سال به دانشکده‌ ادبیات سنت پترزبورگ که از اعتبار علمی بیشتری برخوردار بود فرستاده شد. تورگنیف پس از پایان تحصیلش در این دانشگاه به برلین رفت وسه سال در زمینه‌ فلسفه «هگل» به تحصیل پرداخت. آثار او تصویری واقع‌گرایانه و پر عطوفت از دهقانان روس و بررسی تیزبینانه‌ای از طبقه روشنفکر جامعه روسیه که در تقلای سوق دادن کشور به عصری نوین بودند، ارائه می‌دهد

*دیگر آثار نویسنده:

رودین / آشیانه اشراف/ در شرف وقوع (قبل از ماجرا) / دود / سیلاب بهاری/ زمین دست نخورده / مرداب آرام/ فاوست/ عشق نخستین/ آسیا/ خاطرات مرد زیادی/ کاروانسرا/ شکارچی در سایه‌روشن / شاه لیر استپ‌ها / ترانه عشق پیروز/ در آستانه فردا/ دُن کیشوت روسی / یک کار شتابزده / گفتگو در بزرگراه / بزدنژ / ابله سرنوشت/ یک ماه در روستا/ شامگاهی درسورنتو

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 16 بهمن ماه 1400* شماره 141، هفته بیست و یکم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ریتم خاطرات آقای آهنگساز

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: «کمتر ایرانی است که اثری از آثار احمدعلی راغب را نشنیده باشد. نسل دهه شصتی‌ها با آواها و نواهای او بزرگ شده است. از سرود «مدرسه‌ها وا شده»، «بابا خون داد» و «هم‌شاگردی سلام» تا قطعات ارکسترال «بانگ آزادی» و «شهید مطهر» و «آمریکا ننگ به نیرنگ تو» بگیرید تا تصنیف «خجسته باد این پیروزی» و «ظفر مبارک» و بعدها تا اولین آلبوم موسیقی پاپ بعد از جنگ مثل «رقص گل‌ها» و قطعاتی مثل «گل می‌روید به باغ» و «بیا به امداد ناتوانان» و... .

 می‌توان گفت راغب، یکی از اصلی‌ترین آدم‌هایی است که چیزی به نام سرود و موسیقی انقلاب را در سال‌های پس از انقلاب بر سر زبان‌ها انداخت. او خالق دست کم بیست اثر دوران انقلاب و پس از آن است که امروز بخشی از خاطره جمعی مردم ایران از دهه 60 و 70 شده اند. قطعه شهید مطهری که با آهنگسازی او انجام شد، به تأیید امام خمینی(ره) رسید و سرنوشت موسیقی پس از انقلاب را روشن کرد. از این رو، ذهن و زندگی و زمانه چنین هنرمندی، سخت نیازمند تحلیل و مطالعه است. شاید به جز او کمتر کسی را بتوان یافت که این تعداد از آثارش به خاطره جمعی ملتی تبدیل شده باشد و حال آنکه بسیاری از این آهنگ‌ها، سوگ‌ها و حماسه‌هایی بیرون از عرف عاشقانه آثار قبل و بعد از انقلاب بوده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: بانگ آزادی، روایت زندگی و فعالیت‌های احمدعلی راغب

نویسنده: محسن صفایی‌فرد

تعداد صفحه:   392 صفحه

ناشر: انتشارات راه یار

 

 

 

نسل ما که سال‌ها شعرهای انقلابی را با ملودی‌های این آهنگساز زمزمه کرده و در گروه‌های سرود دانش‌آموزی با همه احساس آن را فریاد کرده است، نامش را کمتر شنیده است. راغب، نه شاعری بود که کتاب های شعرش به طور مستقل دیده شود، نه خواننده ای که رو به دوربین بایستد و بر صحنه اجرا باشد. آهنگ‌های احمدعلی راغب بر شعر شاعران بزرگی چون حمید سبزواری نشسته، اما نام خودش مخفی شده است. محمد گلریز و دیگر خوانندگان خوب این دوران، آهنگ‌هایش را خوانده‌اند، اما خودش غایب صحنه بوده است. و این همه در حالی است که می‌دانیم آهنگ ساز، صاحب اصلی یک اثر موسیقی است. چون اوست که شعرو صدای خواننده را برای مخاطب شنیدنی کرده است.

و در یک کلام، کتاب بانگ آزادی خاطرات شفاهی احمدعلی راغب، آهنگساز سرودها و ترانه‌های معروف انقلاب به قلم محسن صفایی‌فرد است. بانگ آزادی زندگی و فعالیت‌های احمدعلی راغب به عنوان یکی از چهره‌های اصلی موسیقی انقلاب را از دوران کودکی و نوجوانی در بندر انزلی و بعدها حضور در تهران را در هفت فصل روایت کرده است. البته فصل پایانی «بانگ آزادی» به تصاویر و اسناد مرتبط با فعالیت‌های احمدعلی راغب اختصاص دارد. همچنین خواننده کتاب، می‌تواند با اسکن  QRکدهای درج شده، سرودها و ترانه‌های به یاد ماندنی ساخته شده توسط احمدعلی راغب را بشنود.

*در بخشی از این کتاب و از زبان راغب می‌خوانیم:

«روز شهادت شهیدمطهری، مصادف با سالروز تولد من است دوازدهم اردیبهشت به دنیا آمده‌ام، ایشان هم دوازدهم اردیبهشت شهید شدند. 12 اردیبهشت برایم کارسازترین روز بود، چراکه سرودی برای آن روزساختم که الان کل موسیقی ما را به اینجا رسانده است. البته عده‌ای در موسیقی به بیراهه رفته‌اند ولی به نظرم در رسیدن به جاده اصلی موفق بوده‌ایم. آن روز، تاریخ زندگی هنری‌ام ورق جدیدی خورد. احساس کردم باری را که روی دوش داشتیم، به مقصد رسانده‌ایم و دیگر می‌توانیم نفس راحتی بکشیم.»

راغب در بخش دیگری از کتاب گفته است: «حوالی ساعت 10:30 صبح آقای مجید حدادعادل زنگ زد و گفت امشب شبکه یک تلویزیون را ببین. سرود روی تصویر حضرت امام که با دستمال اشکش را پاک می‌کند پخش می‌شود. گفتم ول کن یعنی سرود را با ارکستر پخش کردی؟ گفت بله، تازه آقا گفتند این را چه کسی ساخته است؟ می‌خواهم اینها را ببینم.»

*دیگر آثار نویسنده:

- درآمدی بر هنر انقلاب اسلامی - آقای کتاب: شصت سال کتابفروشی؛ مروری بر زندگی و زمانه حاج‌علی یزدانخواه

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 9 بهمن ماه 1400* شماره 134، هفته بیستم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وحشتناک اما خواندنی

این اثر در ژانر رمان‌های تاریخی طبقه بندی می شود و به موضوع «کتاب» می‌پردازد. «بی کتابی» نگاهی به یک واقعه تاریخی دارد و رمان سعی کرده ارزش‌گذاری به کتاب توسط ایرانیان را زیر ذره‌بین قرار دهد. اینکه چقدر در طول تاریخ ما ایرانیان کتاب را مورد توجه قرار داده‌ایم. مظفرالدین شاه کتابداری به نام «لسان‌الدوله» را به ریاست کتابخانه منصوب می‌کند. هر نسخه‌ و اوراقی از نسخ معروف در موزه‌های جهان است مربوط به این دوره است که این فرد از کتابخانه‌ها خارج کرده است. در این دوره 5 هزار جلد از نسخ نفیس کتابخانه گلستان به سرقت می‌رود.

 این موارد با به توپ بسته شدن مجلس تنیده شده، شخصیت اصلی دلال کتاب است که در این اثر به کتابسازی، کتابداری و صحافی و برخی هنرهای مرتبط با کتاب می‌پردازد و مخاطب را از زوایای دیگر از تاریخ کتاب پردازی مطلع می‌کند. مکان داستان هم شهر تهران است. بیشتر وقایع اطراف مدرسه و مسجد سپهسالار و ساختمان مجلس و کوچه ها اطراف و بازار گلوبندک تهران است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محلات و بناهایی که مربوط به خاندان عریض و طویل قاجار است. البته نویسنده آنجا که به ترور ناصرالدین شاه قاجار می ‌رسد از شاه ‌عبدالعظیم و بازار و بقعه ‌های اطراف به قدر ضرورت داستان می ‌گوید. «بی کتابی» بنابر سطور آخر کتاب آینه ‌ای تمام قد جلوی تک ‌تک افراد جامعه قرار می ‌دهد تا خود را در آن ببینند.  شخصیت های این کتاب، انسان‌هایی  هستند که فقط ظاهر کتاب برایشان حائز اهمیت است و صرفا به جلد و کاغذ کتاب نگاه می کنند، بدون توجه به بطن و محتوای کتاب.

شخصیت اصلی رمان، میرزا یعقوب آنتیک‌فروش است که شیفته‌ نسخه های خطی و چاپ سنگی کتاب است و حاضر است هزینه بالایی برای آنها بپردازد. در این راه او حتی حاضر است از جانش نیز بگذرد و با خطرات متعددی روبرو می شود. خواننده با سوالاتی روبرو می شود که باید خودش پاسخ آنها را بدهد و این کتاب واقعا خواننده را در موقعیتی قرار می دهد که سوالاتی را نزد خودش مطرح کند.

ساختار روایی بی کتابی، این رمان را به اثری تبدیل کرده است که در آن خواننده باید در خواندنش مشارکت فعال داشته باشد و نویسنده سعی کرده داستانی را خلق کند که دستش از ابتدا پیش خواننده رو نشده نباشد.

 

 

 

* در بخشی از این کتاب آمده است:

- "نکند ملک قرطاس از همان زمان که عفریت دمبل گرفته، مقراض به جان کتاب زد و نسخه‌ها و نگاره‌های بدیع را به دامن اجنبی انداخت و کتاب‌ها را در حوض نابود کرد، نفرینش را به سرمان انداخته؟ الان به سر من، قبل‌تر به سر آن زکیه و آدمم و بلکه به سر همه مردم طهران، بلکه ایران خراب شده. این به توپ بستن مجلس و خفه کردن و شکم پاره کردن‌ها مگر تقاص نیست؟ تقاص این بی‌حرمتی به کاغذ؟"

- "چه بارها که به خاطر کتاب سیلی خوردم و تنم کبود شد و در انبار حبس شدم. بعضاً پیش می‌آمد که پدرم به خاطر عجز و لابه و گریه‌های مادرم به اصطلاح مهربان می‌شد، مرا می‌نشاند در اتاقش و کتابی را که دست گرفته بود، بلند می‌خواند و وادارم می‌کرد که گوش بدهم.

با شلوار قصب راه‌راهش می‌نشست روی تخته‌پوست بزرگ و سفیدی که مخصوص خودش بود و تکیه می‌زد به مخدّه گل‌بهی و میز کوچک چوب‌گردویش را که پر بود از قلم‌نی و قلم فلزی و دوات مختلف و قلم‌تراش و قط‌زن استخوانی و کاغذ و نسخه‌های خطّی، کنار می‌زد و چهارزانو کتاب را مثل نوزاد تازه به دنیا آمده‌ای، با دست می‌گرفت روی پاهایش و سرش را خم می‌کرد و قوزش بالا می‌آمد و شروع می‌کرد به خواندن.

من کنار در، نزدیک نعلین‌هایش، دوزانو لابد می‌نشستم و دست‌هایم را می‌گذاشتم روی زانوهایم و گوش می‌دادم و گاهی مادرم اگر با سینی چای یا دم‌کرده گل‌گاوزبان و اسطوخودوس یا مرزنگوش وحشی گوشه در را باز می‌کرد، بلند می‌شدم و خیلی متین و آهسته، سینی را می‌گرفتم و می‌گذاشتم کنار دستش و دوباره برمی‌گشتم و دوزانو سرجایم می‌نشستم تا وقتی که خودش بگوید، بلند شو برو یا فرمان بدهد که کوزه آب بیاورم یا نشانی می‌داد که بروم از کی کتاب بگیرم یا کتابی را داخل بقچه می‌پیچید یا در جعبه می‌گذاشت که ببرم به کی بدهم یا بروم کجای بازار نخ ابریشم یا کاغذ یا سریشم بگیرم و برگردم."

 

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: بی‌ کتابی

نویسنده: محمدرضا شرفی خبوشان

ناشر: شهرستان ادب

تعداد صفحات : 264 صفحه

جوایز کتاب:

کتاب سال جمهوری اسلامی ایران (برنده)

جایزه جلال آل‌احمد (برنده)

کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور (تقدیر)

 

 

* درباره نویسنده:

محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده ، شاعر و مدرس ادبیات فارسی ، متولد 1357 ، اهل ورامین است که پیش از انتشار رمان «عاشقی به سبک ون گوک»، مجموعه داستان «بالای سر آب ها» و رمان «موهای تو خانه ماهی هاست» را در زمینه داستانی و همچنین مجموعه های «از واژه ها تهی» و «نامت را بگذار وسط این شعر» را در زمینه شعر منتشر کرده بود. مجموعه داستان «بالای سر آب ها»ی شرفی خبوشان، برنده کتاب سال دفاع مقدس است.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 2 بهمن ماه 1400* شماره 127، هفته نوزدهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سایه سرد

«کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» روایت‌هایی گیرا و خواندنی و حاصل تجربه‌های شخصی اسلاونکا دراکولیچ روزنامه نگار اهل کرواسی است. این کتاب، مشاهدات نویسنده از زندگی دوستان و آشنایانش در دیگر کشورهای اروپای شرقی تحت حکومت‌های کمونیستی است.

جذابیت اصلی کتاب در این است که تحلیل‌هایی تامل برانگیز و انتقادی را با جزئیات زندگی روزمره درهم می‌آمیزد: شگفتی دختربچه‌ای که برای اولین بار یک عروسک خارجی می‌بیند؛ نحوه شستن رخت‌ها در خانه؛ زندگی یک استاد دانشگاه در آپارتمانی تنگ و شلوغ بی‌هیچ حریم خصوصی؛ دیوارهای رنگ و رو رفته و ... .

نویسنده کمونیسم را چیزی فراتر از یک ایدئولوژی یا شکل حکومت می‌بیند. از دید او کمونیسم یک وضعیت ذهنی است که به این راحتی‌ها از ناخودآگاه جمعی کسانی که تحت این حکومت زندگی کرده‌اند زدوده نمی‌شود. برای مردم دنیای کمونیسم شعار «امر شخصی، سیاسی است» به معنای واقعی کلمه صدق می‌کرد. نویسنده که خود در یوگسلاوی بزرگ شده، می‌نویسد: «اینجا از همان اوایل جوانی می‌فهمید که سیاست مفهومی انتزاعی نیست، بلکه نیرویی است عظیم که بر زندگی روزمره مردم تاثیری تعیین کننده می‌گذارد...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ما برای اینکه بتوانیم ادامه بدهیم، می‌بایست قلمروهایمان را تقسیم می‌کردیم و مرزی بین زندگی خصوصی و حوزه عمومی می کشیدیم. حکومت می‌خواست همه چیز عمومی باشد... اما هرچیز عمومی متعلق به دشمن بود».

این روایت‌های گاه تراژیک و گاه طنزآمیز بهتر از تحلیل‌های تئوریک، می‌تواند وضعیت سیاسی و ذهنیت‌ افراد در حکومت‌های استبدادی را برای ما به تصویر بکشد.

 

 

* در بخشی از متن این کتاب می‌خوانید:

- «یادم هست انقلاب‌ها چطور در اروپای شرقی شروع شد. اما در کشورهای کمونیستی آدم را جوری بار می‌آورند که خیال کنی تغییر غیرممکن است و از تغییر بترسی و بدگمان باشی، چون هر تغییری فقط وضع را بدتر کرده. من دست به سفر زدم تا این تغییرات بعد از انقلاب را از نزدیک خصوصا در زندگی زنان در کشورهای مختلف ببینم. زندگی زنان به‌هیچ‌وجه زندگی هیجان‌انگیزی نیست و درواقع خیلی هم معمولی و ملال‌آور است؛ اما می‌تواند به همان اندازه‌ی تحلیل‌های تئوریک سیاسی پایان‌ناپذیر، وضعیت سیاسی یک مملکت را توضیح دهد. من با زنان در آشپزخانه‌هایشان نشستم و به داستان زندگی‌شان گوش دادم و آن‌ها از زندگی‌شان، بچه هاشان و از مردانشان برایم حرف زدند و من دیدم طرح کلی زندگی هامان تقریبا عین هم است...»

- «داشتن ماشین رختشویی نوعی تجمل به حساب می آمد. در زیر زمینِ ساختمانِ ما یک اتاق رختشویی بود که در آن یک لگنِ رختشوییِ بتونیِ خیلی بزرگ، و سه ماشین رختشوییِ نو وجود داشت. اولش همه رخت هایشان را همانجا می شستند.

برنامه ای به در زده بودند و طبق آن برنامه هر خانواده هفته ای یک نوبت رخت هایش را می شست. این ماشین ها زیاد عمر نکردند. اگر بخواهم به ملایمت بگویم، همسایه ها چندان خوب از آنها مراقبت نکردند. بالاخره هرچه باشد این ماشین ها جزو اموال شخصیِ هیچکس نبودند، بنابراین هیچکس خودش را مسئول نمی دانست که آنها را تعمیر یا آنها را تمیز کند. اولین ماشین رختشویی بعد از حدود یک سال خراب شد. مردم یواش یواش صندلی های شکسته، دوچرخه بچه، چتر آفتابی بزرگِ کنار دریا، زغال منقل، اسکی و تشک های به دردنخورشان را در اتاقِ رختشویی انبار کردند...

 


 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

نویسنده: اسلاونکا دراکولیچ

مترجم: رویا رضوانی

ناشر: نشر گمان

گوینده کتاب صوتی: ریحانه حاجی ‌علیخانی

 

 

کم کم لگنِ بزرگ بتونی هم پر شد از مایحتاجِ زمستان: کیسه های سیب زمینی، فلفل سبز و قرمز و بشکه های چوبیِ کلمِ شور. ما دقیقاً به این علت اتاقِ رختشوییِ مان را از دست داده بودیم که مال همه بود. ولی حالا دیگر سطح زندگی در مملکت آنقدر بالا رفته بود که به جای آنکه چهل نفر مشترکاً از سه ماشینِ رختشویی استفاده کنند، هرکس می توانست یک ماشینِ رختشوییِ وارداتی برای خودش بخرد - اگرچه این خرید واقعاً ضرورتی نداشت و غیر منطقی بود. حتی در مملکتِ خودمان هم تولید ماشینِ رختشویی را شروع کردند، اما این داخلی ها هم خیلی گران بودند. در کمالِ تعجب مردم درست به همین دلیل سعی می کردند از این ماشین های داخلی بخرند، تا نشان بدهند که پولش را دارند. ...»

*درباره نویسنده:

اسلاونکا دراکولیچ، زاده 4 جولای 1949، روزنامه نگار و نویسنده ای اهل کرواسی است. او در دانشگاه زاگرب در رشته ادبیات تطبیقی و جامعه شناسی تحصیل کرد. دراکولیچ از سال 1982 تا 1992 با دوهفته نامه استارت و هفته نامه باناس همکاری می کرد. وی در اوایل دهه 1990 کرواسی را به دلیل مسائل سیاسی ترک کرد و رهسپار سوئد شد. آثار و مقالات او در بسیاری از نشریات اروپایی و بین المللی مانند لا استامپا، فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ، نیشن، یوروزین چاپ شده است.

* دیگر آثار نویسنده

هولوگرام‌های هراس / پوست شیشه‌ای / طعم مرد / اس، یک رمان درباره بالکان (انگار آن‌جا نیستم) / تختخواب فریدا / کافه اروپا / آزارشان به مورچه هم نمی‌رسد / راهنمای بازدید از موزه‌ی کمونیسم.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 25 دی ماه 1400* شماره 120، هفته هجدهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از ضرب‌المثل‌های کوچه‌بازاری تا طنز و فکاهی

کتاب یکی بود یکی نبود نیز به عنوان کتاب آغازگر کتاب های داستانی در ایران شهرت دارد. در کتاب ها و داستان های محمد علی جمالزاده شاهد مثل ها و تشبیه های ساده و دلنشینی هستیم که به زیبایی آثار وی می افزاید. از ویژگی‌های بارز این کتاب، محتوای اجتماعی آن است. نویسنده کوشیده است تا با ذکر داستان‌هایی با معضلات اجتماعی، به روشن‌سازی در عقب‌ماندگی‌های اجتماعی بپردازد. دیگر ویژگی این کتاب، استفاده از زبان محاوره و ضرب‌المثل‌های کوچه‌بازاری است. این شیوه از نگارش را بعدها دیگرانی نظیر صادق هدایت نیز به کار گرفتند. اما از همه این‌ها که بگذریم، زبان طنز و فکاهی نویسنده، ارزش ادبی و گیرایی کار را صدچندان کرده است. قلم شیوا، کلام صریح‌اللهجه و بازی با معانی، از دیگر خصوصیات این کتاب است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در مقدمه این کتاب آمده است:

... عموماً همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور جهان است در ماده ادبیات نیز دیده می‌شود به این معنی که شخص نویسنده وقتی قلم در دست می‌گیرد نظرش تنها متوجه گروه فضلا و ادباست و اصلاً التفاتی به سایرین ندارد و حتی اشخاص بسیاری را نیز که سواد خواندن و نوشتن دارند و نوشته‌های ساده و بی‌تکلف را به خوبی می‌توانند بخوانند و بفهمند هیچ در مدنظر نمی‌گیرد و خلاصه آنکه پیرامون «دموکراسی ادبی» نمی‌گردد. ...

 

 

*درباره نویسنده:

او در سال 1309 هـ ق در یک خانواده بسیار مذهبی اصفهان به دنیا آمد. وی پسر سید جمال الدین واعظ اصفهانی بوده است و از 12 سالگی به بیروت و سپس به فرانسه و سوئیس رفت و دیپلم علم حقوق خود را در فرانسه دریافت کرد. او در 17 آبان 1376 در ژنو وفت یافت ، از عمر طولانی یکصد و شش ساله خود ، تنها سیزده سال را در ایران گذراند. اما در تمام عمر ، همواره با یاد ایران زیست.داستان فارسی شکر است نخستین نوشته داستانی اوست که آن را سر آغاز داستان نویسی جدید فارسی دانسته اند.

جمال زاده از پیشگامان ساده نگاری فارسی محسوب می شود. اولین نمونه های جمع شده داستان های بسیار کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود و یکی نبود در سال 1300 خورشیدی داخل برلین به چاپ رساند. به این دلیل او را شروع گر سبک واقع گرایی در خصوص نثر معاصر فارسی شناخته و نام داده اند.داستان های او انتقاد کننده از حال و احوالات عصر و دوران خود و ساده و طنزآمیز و سرشار از ضرب المثل ها و کلمات عامه پسند است.

* برخی از آثار او به این قرار است :

آسمان و ریسمان (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، بانگ نای، تلخ و شیرین (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، خاطرات محمد علی جمالزاده، سر و ته یه کرباس (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، قصه مابه سر رسید، قصه های کوتاه برای بچه های ریش دار، قصه نویسی کهنه و نو (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، هفت کشور(موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، دارالمجانین (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، ترجمه نمایشنامه دون کارلوس (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)،

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: یکی بود یکی نبود

نویسنده: سید محمدعلی موسوی جمال‌زاده اصفهانی

ناشر: نشر سخن

*موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان

 

 

فرهنگ لغات عامیانه (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، آشنایی با حافظ (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، هزار بیشه (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، تاریخ روابط روس و ایران (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، ترجمه جنگ ترکمن (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، ترجمه داستان بشر (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، ترجمه ویلهلم تل (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، ترجمه خسیس (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، قنبر علی (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)،گنج شایان (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)، نامه های ژنو: از سید محمدعلی جمال زاده به ایرج افشار (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)،

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 18 دی ماه 1400* شماره 113، هفته هفدهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت عشق

رمان مردی به نام اوه عنوان اولین کتاب فردریک بک من است که به سی زبان دنیا ترجمه شده است. کتاب، زندگی پیرمرد 59 ساله ای را به تصویر کشیده است که به علت کهولت سن از محل کارش اخراج شده و چند سالی است به عنوان مدیر محله تمام فعالیت های محله را زیر نظر دارد تا همه چیز به نحو احسن پیش برود. همسایه ها این پیرمرد را به عنوان یک مرد خشن و عبوس می شناسند چرا که همیشه اوه با همسایه ها به دلیل رعایت نکردن نظم و یا آوردن ماشین اضافه داخل محل بحث می کند. اما کسی از سرنوشت و زندگی اوه، این پیرمرد خسته و عبوس ندارد. چه کسی می داند که او بعد از فوت همسری که زندگی عاشقانه و خاصی را با او پشت سر گذاشته است چه رنجی کشیده است و چرا دیگر توان ادامه زندگی بدون همسرش را ندارد؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اوه بعد از فوت همسرش سونیا، به آدمی خشن و عبوس تبدیل می شود و رابطه خود را از همه اطرافیان و حتی همسایه های خود دور می کند. اوه بارها اقدام به خودکشی کرده و هر بار بنا به علت های غیر قابل باوری خودکشی نام کامی داشته است اما فکر مرگ هیچ گاه از ذهنش بیرون نمی رود. اما این تمام ماجرا نیست چرا که با ورود یک همسایه مهاجر جدید و سماجت های همسایگی او داستان کمی تغییر می کند.

داستان از این قرار است که یک زن ایرانی به نام پروانه در صدد ارتباط برقرار کردن با همسایه خود اوه، بر می آید و در ابتدا با بد اخلاقی های این پیرمرد مواجه می شود اما داستان های جالبی که در طول داستان پیش می آید موجب می شود تا اوه پیرمرد نا امید از زندگی کمی به زندگی برگردد و از حال خوش روزهای پایانی زندگی اش لذت ببرد.

فردریک بک من در شروع این کتاب با روایتی جذاب از شخصیت اوه پیرمردی که در نگاه اول غیر قابل تجمل و خشن به نظر می آید، مخاطب را برای رویارویی با ادامه داستان دعوت می کند. یکی از ویژگی های این کتاب این است که نویسنده با نگارش رمانی شخصیت محور و اغراق های به جا در مورد مردی که زندگی طبق عادت خود را نمی خواهد به هیچ وجه تغییر دهد مخاطب را کنجکاو به خواندن ادامه داستان می کند.

یکی از مهم ترین ویژگی های مثبت مردی به نام اوه پایان داستان است. چرا که پایان بندی درست و غیر قابل پیش بینی یک داستان یکی از مهم ترین دلایل موفقیت یک کتاب به حساب می آید. در پایان داستان اوه از فرزندان پروانه طرز کار با کامپیوتر را یاد می گیرد که همین تغییر مثبت تسلیم شدن اوه را در مقابل عادت های روز مره اش نشان می دهد. همچنین اوه به کمک پروانه بالاخره تصمیم می گیرد تا وسایل سونیا را جمع آوری کند که این حرکت پذیرش مرگ را توسط اوه به عنوان بخشی از زندگی نشان می دهد.

اوه پس از جمع آوری وسایل همسرش از خانه به مرگ به عنوان بخشی از زندگی نگاه می کند و دیگر به دنبال خودکشی نیست بلکه زندگی می کند تا بمیرد. پروانه در این تغییر رفتار و عادات اوه نقش به سزایی داشت و مانند دختر نداشته اوه در روزهای پایانی زندگی این پیرمرد در کنارش بود.

 

 

* جملاتی از کتاب مردی به نام اوه

- دوست داشتن و دل باختن یک نفر شبیه این است که آدم به یه خونه جدید اسباب کشی کنه! اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی که داره شگفت زده میشه که یکباره مال خودش شده اند اما مدام می ترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلاً نمی تونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب می شه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک می خورن و آدم کم کم عاشق خرابی های خونه می شه. آدم از همه سوراخ سنبه ها و چم و خم هایش خبر داره. آدم می دونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه های کف پوش تاب می خوره وقتی آدم پا رویشان می گذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی و به اونجا تعلق داری.

-عشق از دست رفته هنوز هم عشق نامیده می شود، فقط کمی شکلش عوض می -شود و رنگ سابق را ندارد. نمی توانی لبخند او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی نمی توانی او را دور زمین رقص بگردانی. ولی وقتی آن حس ها ضعیف می شود، حس دیگری قوی می شود. حسی به نام خاطره! خاطره شریک تو می شود. آن را می پرورانی. آن را می گیری و با آن می رقصی. زندگی باید تمام شود، اما عشق نه!

- این روزها مردم فقط کامپیوتر دارند و دستگاه اسپرسو ساز! جامعه‌ای که در آن هیچکس نمی‌ تواند به طریقی منطقی با دست بنویسد و قهوه دم کند، به کجا می‌رود؟ به کجا؟ اصلاً به کجا می‌رویم اگر هر کس اتومبیلش را هر جا که عشقش می‌کشد، پارک کند؟ و به کجا می‌رویم اگر مردم یک روز دیگر سر کار نروند، تنها به این دلیل که خودشان را کشته‌اند؟

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: مردی به نام اوه

نویسنده: فردریک بکمن

مترجم: حسین تهرانی

ناشر: نشر چشمه

تعداد صفحات : 350

کتاب صوتی مردی به نام اوه با صدای مریم محبوب و توسط نشر نون منتشر شده است.

 

 

- اوه چند ساعت همان ‌جا نشست و دست زنش را توی دستش نگه داشت تا اینکه کارمند بیمارستان آمد و با لحنی آرام و حرکاتی محتاط بهش فهماند که باید جسد سونیا را ببرند. اُوه بلند شد، با سر حرف پرستار را تأیید کرد و به دفتر خاک‌سپاری رفت تا کارهای مربوطه را انجام دهد. مراسم خاک‌سپاری روز یکشنبه بود. اوه روز دوشنبه سر کار رفت؛ ولی اگر کسی ازش می‌پرسید زندگی اش چگونه است، پاسخ می ‌داد تا قبل از اینکه زنش پا به زندگی اش بگذارد، اصلاً زندگی نمی ‌کرده و از وقتی تنهایش گذاشت هم دیگر زندگی نمی کند.

- اوه تمام چیزهایی را درک می‌ کرد که بتواند ببیند و توی دست بگیرد. چیزهایی مانند بتون و سیمان، شیشه و استیل، ابزار کار، چیزهایی که آدم می‌تواند با آن حساب و کتاب کند، زاویه نود درجه و دستورالعمل‌های واضح را می ‌فهمید، نقشه و طرح خانه را، چیزهایی را که آدم بتواند روی کاغذ پیاده کند. او یک مرد سیاه و سفید بود و همه چیز را از نزدیک باید لمس می کرد.

- درست بعد از پایان مراسم خاک‌سپاری پدر اوه کشیش می ‌خواست درباره کمک‌های یتیم خانه با اوه صحبت کند، ولی اوه جوری رفتار کرد که کشیش بلافاصله فهمید آن پسر صدقه قبول نمی‌کند. همان موقع، اوه به کشیش گفت دیگر از این به بعد برایش جای خالی در کلیسا نگه ندارد. به کشیش توضیح داد درست است که به خدا اعتقاد دارد ولی به این نتیجه رسیده که خدا به او نظر لطفی ندارد!

* درباره نویسنده:

کارل فردریک بکمن (Carl Fredrik Backman) نویسنده و وبلاگ‌نویس سوئدی‌ست که در دوم (Juni) ژوئن 1981 در استکهلم به دنیا آمده است. پیش‌ترها شهرت بکمن در سوئد به‌خاطر وبلاگ‌نویسی بود. او برای روزنامه‌های مختلف مقاله می‌نوشت و همکاری‌اش را با مجله مترو هم شروع کرد. همین‌طور در سال 2012 کتاب مردی به نام اوه را نوشت که همان سال بیش از 600 هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از 30 زبان ترجمه شده، رتبه اول پرفروش‌های سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در 2016 در سینماهای جهان اکران شد. ترجمه فارسی رمان مردی به نام اوه توسط نشرنون، تندیس و چشمه منتشرشده‌است که در ایران نیز با استقبال زیادی روبرو شده‌است. او با همسر ایرانی خود ندا شفتی و دو فرزندش ساکن سوئد است.

* دیگر آثار نویسنده:

تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند / مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است / بریت ماری اینجا بود / شهر خرس / و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود / ما در برابر شما / و من دوستت دارم / سباستین و ترول / مردم مشوش

* سبک نگارش فردریک بکمن

فردریک بکمن داستان‌های خود را به زبان طنز و ساده می‌نویسد. لحن نوشتاری او صمیمی است و شخصیت‌های داستان‌هایش از دل جامعه بیرون آمده‌اند و نکته جالب درباره‌ بیشتر آنها این است که شخصیت اصلی داستان‌ها او بیشتر افراد سالمندی هستند که رفتارهای عجیب و بامزه دارند.

بکمن در داستان‌های خود حتی از مسائل اجتماعی فراگیر و ناراحت‌کننده‌ای مثل خیانت یا خودکشی استفاده می‌کند و آن را با نگاه طنز به تصویر می‌کشد، مثلا در داستان بریت‌ماری اینجا بود موضوع خیانت همسر ماری به او بهانه‌ای برای غلبه‌ ماری بر مشکلاتش و پیدا کردن راهی جالب برای او می‌شود. مسئله‌ای که اتفاقات جالب و مفرح را در طول داستان در پی دارد.

 این هنر بکمن است که از موضوعات جدی و کوچک‌ترین جزئیات اطرافش در گفت‌و‌گوهای بین شخصیت‌ها و وقایعی که در داستان رخ می‌دهد استفاده کند. بکمن در مصاحبه‌ای گفت که: «من مدام در حال نوشتن وقایع روزمره هستم. همه‌جا، پشت پاکت نامه‌ها، روی زیرلیوانی‌های مخصوص نوشیدنی و تلفن همراهم و در آخر آن‌ها را وارد کامپیوترم می‌کنم. بعضی وقت‌ها نیز برای نوشتن از ماشین تحریر قدیمی‌ام یا مداد و قلم استفاده می‌کنم. یک دیالوگ، یک ایده، یک عبارت! فکرش را بکنید، برای مثال سه هفته بعد آن را وسط خرت‌وپرت‌ها دوباره پیدا می‌کنم».

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 11 دی ماه 1400* شماره 106، هفته شانزدهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جالوت در کاخ یزید

شماس نام خدمت‌کار و محافظ مخصوص جالوت است که از روم به شام آمده است. جالوت از نوادگان حضرت داوود است که نزد مسیحیان روم و شام از احترام بالایی برخوردار است. جالوت در ابتدای داستان از حوادث مربوط به عاشورا بی‌اطلاع است ولی پس از تحقیق و تفحص به اصل ماجرا و حقانیت امام حسین (ع) پی می‌برد. او در درگاه یزید، که در آن زمان خلیفه‌ مسلمانان بوده شکایت می‌کند و از قیام امام حسین (ع) دفاع می‌کند. یزید در کاخ خود جالوت را از یاران امام حسین (ع) می‌خواند و او را متهم می‌کند و به جلادانش دستور کشته شدن نماینده‌ روم را می‌دهد.

مجید قیصری به دور از مرثیه‌سرایی‌های موجود در سایر آثار داستانی خواندنی را به تصویر می‌کشد که علاقه‌مندان به کتاب‌های غیرمذهبی را نیز جلب خود کرده است. او در مصاحبه‌ای از تاثیر عاشورا اینچنین می‌گوید :« عاشورا مانند گلوله آتش است که هر کسی نمی‌تواند به آن نزدیک شود و در هر زمان هم اینگونه است. مردم هرگاه درباره عاشورا فکر کرده‌اند آن را با وضعیت روز جامعه‌شان مقایسه کرده‌اند و همین امر باعث شده حکام در طول تاریخ از عاشورا بیم داشته باشند و همه اینها حساسیت موضوع را بیشتر می‌کند.»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

 

 

 

تمامی روایت شماس شامی در قالب نامه نگاری هایی است که شماس به دربار امپراتور روم دارد و مدام از تلاش برای پیگیری احوال اربابش می نویسد. در این میان به عنوان یک راوی سوم شخص هرآنچه را که در دربار شام می‌بیند و از گوش مردمان شام بر آنچه که بر خاندان رهبر قیام رفته است را بازگو می کند.

در خلال صحبت های شماس است که این بار مجید قیصری بسیاری از حوادث کربلا را با روایتی نو به مخاطب معرفی می‌کند از حکایت شگفت‌انگیز سر مبارک امام حسین(ع) در صندوقچه خولی و دیر راهب گرفته تا ورود بازماندگان اهل بیت به شهر شام. کتاب در سال 1387 و در بیست و هشت فصل کوتاه و روان منتشر شد.

* در پشت جلد این کتاب آمده است:

«داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویه نو به روایت بنشیند. گویی که آن را دوباره می آفریند. در شماس شامی برهه ای از تاریخی مکرر باز هم تکرار می‌شود و هنوز نامکرر است.»

 

 

 

* بریده ای از رمان

- در پایان بخشی از رمان شماس شامی به قلم مجید قیصری را با هم مرور می کنیم: "این که چند بار سرورم را تا پشت دروازه قصر جیحون همراهی کرده‌ام، به درستی نمی‌دانم، حسابش از دستم در رفته است. اما برای این که ثابت کنم سرورم در شورشی که می‌گفتند علیه خلیفه به راه افتاده قصد همکاری داشتند و با ایشان هم فکر و همراه بودند، باید به یکی از مواردی اشاره کنم که از نزدیک شاهدش بودم. این را بیان می‌کنم تا به حضرتعالی به تحقیق ثابت کرده باشم که سرورم هیچ‌گونه ارتباطی با شورش و رهبر شورشیان نداشته است.

شاید اگر جناب سرجیوس، سرورم را در جریان اموری که در قصر جیرون داشت اتفاق می‌افتاد، قرار می‌دادند، سرنوشت سرورم جور دیگری رقم می‌خورد. لازم به گفتن نیست که هر چه سرورم سعی می‌کردند تا از کم‌وکیف شورشی که می‌گفتند علیه خلیفه به راه افتاده باخبر شوند، نمی‌توانستند؛ ایشان هر چه می‌خواستند با دربار ارتباط صمیمی و نزدیک‌تری برقرار کنند نمی‌گذاشتند. هر چند که ایشان توقع چنین امری را نداشتند، ولی بیشترین ناراحتی سرورم از دربار این بود که چرا با ایشان مانند غریبه‌ها برخورد می‌کنند. سرورم بیشتر به خودشان گرفته بودند و این احتمال را می‌دادند که نکند از ناحیه ایشان قصوری صورت گرفته باشد.

اجازه می‌خواهم که ادعای خودم را عرضه کنم؛ برای همین مجبورم به آخرین دیدار سرورم از قصر جیرون، قبل از به کارزاررفتن لشکر خلیفه، اشاره کنم.

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: شماس شامی

نویسنده: مجید قیصری

ناشر: نشر افق

 

 

این نکته را متذکر می‌شوم که این دیدار در بحبوبه حضور مردان ناشناسی بود که در شهر شام هر روز بیش‌تر و بیش‌تر می‌شدند. کسی از انگیزه و بانیان این شورش حرفی به میان نمی‌آورد. فقط چون شورش علیه خلیفه جوان به راه افتاد بود، همگان خود را به نوعی محق می‌دانستند که باید به یاری خلیفه جوان بشتابید! و سرورم از این جمله بود. به عنوان خادم و نوکر سرورم از آن روز به بعد وظیفه‌ام سنگین‌تر شد و احساس کردم مسئولیتم در حفاظت از جان سرورم بیشتر شده است. من به عنوان خادم سرورم همیشه با کمی فاصله از ایشان راه می‌رفتم و هیچ‌گاه سرورم را تنها نمی‌گذاشتم. اما از آن روز به بعد خود را موظف دیدم که نسبت به اطرافیان سرورم حتی ملاقات‌های ایشان حساس‌تر باشم".

- و در جای دیگری از این کتاب می خوانیم:"شب عجیبی را در دیر یوحنای قدیس گذراندیم. شیفتگی سرورم نسبت به کاروان اسرا به حدی بود که پدر آگوست تینوس مجبور شدند به سرورم تذکر بدهند که در شأن ایشان نیست که در مقابل راهبان دیر این‌گونه اختیار خود را برای دیدن کاروان اسرا از دست بدهند! وقتی‌که سرورم گفتند: «مگر این اتفاق کم چیزی است؟» پدر آگوست تینوس گفتند: «این واقعه هر چه که می‌خواهد باشد. این حیرت شماست که مرا ناراحت کرده.» در همین‌جا بر خود لازم می‌دانم به استحضار حضرت‌عالی برسانم که نَسب سرورم به یکی از نوادگان حضرت داوود نبی می‌رسد و این مسئله‌ای نبود که همگان از آن مطلع باشند. من و راهبان دیر خیلی اتفاقی از این مهم باخبر شدیم. روز عید پاک دو سال پیش بود که همه‌ی راهبان دیر میهمان سرورم بودند. در آن مجلس بود که پدر آگوست تینوس از سرورم خواهش کردند تا شجره‌نامه‌ی خود را نشان راهبان دیر بدهند تا ایشان از نزدیک با یکی از شجره‌نامه‌های حقیقی آشنا شوند. البته سرورم از این قضیه کمی مکدر شدند ولی پدر آگوست تینوس گفتند قصدشان دادن درسی عملی به راهبان دیر بوده؛ منظور دیگری ندارند؛ غرض نه فقط دیدن پوستی چروکیده و کهنه باشد، بلکه دیدن کسی که از نسل و ذریه‌ی پاکان باشد؛ ولی این شخص هیچ دلیلی برای فخرفروشی و بزرگی در خود نمی‌بیند. و این سیره‌ی عملی عیسی‌مسیح است. سرورم موافقت کردند. به این شرط که این راز در همین‌جا باقی بماند.»"

* درباره نویسنده:

مجید قیصری در سال 1345 در تهران متولد شد. وی در رشته روانشناسی تحصیل کرد اما از سال 1372 داستان‌نویسی را آغاز کرد.

* دیگر آثار نویسنده:

ازجمله کتاب‌های منتشر شده توسط مجید قیصری عبارت هستند از: رمان گور سفید، مجموعه داستان جشن همگان؛ مجموعه داستان نگهبان تاریکی؛ سه کاهن؛ سه دختر گل فروش؛ باغ تلو؛ ضیافت به صرف گلوله؛ صلح، جنگی بود جنگی نبود؛طعم باروت؛ نفر سوم از سمت چپ؛ گوساله سرگردان؛ ماه زرد؛ مردی فرشته پیکر؛ زیرخاکی؛ دیگر اسمت را عوض نکن و طناب کشی.

آثار مجید قیصری علاوه‌بر این‌که خوانندگان خاص خود را در زبان فارسی دارد به زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده است. رمان «دیگر اسمت را عوض نکن» از جمله کتاب‌های وی است که به زبان فرانسوی با عنوان (Ne change plus ton nom)  ترجمه شده است. همچنین رمان «سه کاهن» از این نویسنده که در سال 1392 منتشر شد به زبان روسی ترجمه شده و جایزه ادبی «اوراسیا» را از آن خود کرده است. رمان سه کاهن در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان موجود است. مجموعه داستان «جشن همگانی» هم از کتاب‌های دیگر اوست که به زبان انگلیسی ترجمه شده است.

* جوایز آقای نویسنده:

- برنده جایزه رمان برتر اوراسیای روسیه در سال 2018 برای کتاب سه کاهن

- شایسته تقدیر برای مجموعه داستان نگهبان تاریکی در هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد

- برگزیده کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور ششمین دوره(1385) و هشتمین دوره(1387)

- برگزیده جایزه مهرگان ادب به خاطر تألیف رمان باغ تِلو سال 1386

- برگزیده جایزه ادبی اصفهان برای رمان گوساله سرگردان

- برگزیده جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات به خاطر تألیف کتاب گوساله سرگردان

- برگزیده جایزه بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران برای کتاب سه دختر گل‌فروش

- جایزه قلم زرین سال 85 برای کتاب «سه دختر گل فروش»

- برنده جایزه مهرگان ادب برای کتاب «سه دختر گل فروش»

- جایزه ادبی اصفهان برای کتاب «سه دختر گل فروش»

- برنده جایزه پکا برای نگارش کتاب «ضیافت به صرف گلوله» در سال 1380

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 4 دی ماه 1400* شماره 99، هفته پانزدهم*روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دغدغه‌های نسل جوان

محور اصلی این رمان دغدغه‌های نسل جوان است، نسلی که همیشه و همواره در پی حقیقت و جستجوی راستی هستند. قهرمان این رمان با نام نگار، مقاله‌ای خارجی راجع به سینما را در نشریه‌ای تخصصی می‌خواند به نویسنده مقاله برای پرسیدن سوالی ایمیل می‌زند. از قضا نویسنده مقاله قصد مسلمان شدن دارد و از نگار درخواست می‌کند که راجع به دین اسلام به او اطلاعاتی بدهد و او را راهنمایی کند.

سارا عرفانی در این رمان، دغدغه نوشتن از باورهای دینی این سرزمین را دارد. گرچه پرداختن به داستان‌های اندیشه محور، بسیار سخت است. اما نویسنده این کتاب توانسته با استفاده از شگردها و زبان ساده داستانی،‌ مخاطب را با خود همراه کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در بخشی از کتاب لبخند مسیح می‌خوانید:

گفتم: «ببخشید استاد، اگه یکی بخواد مسلمون بشه، چطوری می‌تونیم کمکش کنیم؟»، عینکش را از چشم برداشت و گذاشت روی میز. گفت: «بیشتر توضیح بدید!» لیلا گفت: «ببینید استاد. تقریبا دو سال پیش، نگار تو یه مجله خارجی، یه مقاله تخصصی می‌خونه و برای نویسنده مقاله ایمیل می‌زنه خلاصه اونا تا الان با هم ارتباط دارن. حالا اون به دلایلی می‌خواد مسلمون بشه و از نگار خواسته که بهش اطلاعات بده.» به لیلا نگاه کردم و اخم کردم. استاد منتظر ماند تا من چیزی بگویم. آرام گفتم: «اون فکر می‌کنه چون من تو این کشور زندگی می‌کنم می‌تونم بهش کمک کنم.» استاد پرسید: «نمی‌تونید؟»

 

 

درباره نویسنده:

سارا عرفانی متولد 1361 تهران است، وی کارشناسی الهیات گرایش فلسفه اسلامی دارد، عرفانی در سابقه خود مناصبی از جمله دبیر برگزاری جلسات داستان خوانی سرای اهل قلم، مسئول و مدرس کارگاه داستان‌نویسی سایت لوح، دبیر سرویس داستان سایت لوح به مدت پنج سال، سردبیر اولین جایزه ادبی داستان لوح، جشنواره داستان کوتاه کوتاه هفت سین، سردبیر دومین و سومین جایزه ادبی داستان لوح و اشکواره داستان ‌های کوتاه عاشورایی را دارد.

 


 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: لبخند مسیح

نویسنده: سارا عرفانی

ناشر: سوره مهر

تعداد صفحات: 117

گوینده کتاب صوتی: رویا فلاحی

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 27 آذر ماه 1400* شماره 92، هفته چهاردهم* روایت

 

 

 

از این سو و آن سوی جهان

تابه‌حال شده است به داشتن این توانایی که چشمانتان را ببندید و در هر مقصدی که می‌خواهید باز کنید؟ فکر کرده باشید. این اتفاق محال به نظر می‌رسد اما اگر کمی توقعمان را پایین بیاوریم سفرنامه‌هایی هستند که می‌توانند ما را در سراسر دنیا بچرخانند و لذت سفر را با ما تقسیم کنند. منصور ضابطیان نویسنده‌ای است که این کار را خوب بلد است. روایت های او در کتاب هایش از سفرهایش به نقاط مختلف جهان هم خواندنی و هم جذاب و شیرین است.

 

 

 

* سفرنامه های ضابطیان

- مارک و پلو:

«اگر این مجموعه بتواند تابوی غیرممکن بودن سفر را در ذهن خواننده‌ ایرانی و به‌ویژه‌ خوانندگان کتاب بشکند، من موفقیت بزرگی به دست آورده‌ام.» این جمله را منصور ضابطیان در پیشگفتار کتاب مارک و پلو آورده است. کتابی که اولین کتاب از سفرنامه‌های اوست. داستان سفرهایی که با کمترین امکانات و هزینه‌ها و تنها با رویای جهانگردی و با برنامه‌ریزی در طول سال برای تأمین هزینه‌ها انجام‌شده‌اند. منصور ضابطیان کتابی پر از شور، امید و تجربه‌های جذاب نوشته است که چون تجربه‌های شخصی واقعی نویسنده‌اند بسیار به دل می‌نشینند. اگر اندکی اهل سفر باشید و این کتاب را در دست بگیرید، امکان ندارد پیش از پایان زمین بگذارید.

 

- مارک دو پلو:

نویسنده درباره این مجموعه نوشته است: «مارک دو پلو مجموعه‌ای جدیدتر است از سفرهایی که در دو سال اخیر رفته‌ام. سفرهایی به این سوی و آن سوی جهان که نمی‌دانم هدف واقعی‌اش چه بوده و چیست. اما این را می‌دانم که با سفر، مفهوم لذت از جهان هستی را بیشتر دریافته‌ام و احساس خوشبختی بیشتری کرده‌ام. این احساس خوشبختی به واسطه‌ی بخش خوشگذرانه سفر نیست که در حضر هم می‌توان خوش گذراند.اما احساس خوشبختی نکرد. این احساس تنها با تجربه‌ی سبک زندگی مردم جهان است که پدید می‌آید».

 

 
- برگ اضافی:

«استقبال از دو کتاب «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» بزرگترین انگیزه‌ای بود که باعث شد در این لحظه این کتاب را در دست داشته باشید. «برگ اضافی» بر خلاف دو کتاب پیشین گزارش‌هایی کامل از سفر به کشورهای مختلف نیست. بلکه یادداشت‌های پراکنده‌ای ‌ست از مشاهدات و خاطراتم از این سو و آن سوی جهان. اگر تصور می‌کنید با خواندن این کتاب می‌توانید اطلاعات کافی و وافی درباره‌ی این کشورها به دست بیاورید سخت در اشتباهید. این کتاب فقط خاطره نگاری‌ هایی‌ ست از یک آدم دیوانه‌ سفر که هیچ چیز را به اندازه‌ تجربه‌های منحصر به فرد در گوشه و کنار جهان دوست ندارد. اصلا بگذارید این طور بگویم. تا به حال شده به رستورانی بروید و مثلا یک غذای پلویی سفارش بدهید و بعد برای اینکه حسابی به خودتان حال بدهید بخواهید یک کباب اضافی هم برایتان بیاورند؟ اگر دو کتاب «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» آن غذای اصلی باشند، کتابی که در دست دارید همان «برگ اضافی» است. نوش جان!». این هم نگاه و تعریف خود ضابطیان بود.

- سباستین:

کتاب داستان سفر بیست روزه‌ منصور ضابطیان در سال 2016 به کوبا است و روایت سفری خانه‌به‌خانه به چندین شهر بزرگ و کوچک این کشور جذاب را با لحنی دوست‌داشتنی بیان می‌کند. ضابطیان که در سفرهایش هاستل‌ها و خانه‌های محلی را برای اقامت انتخاب می‌کند دائماً با مردم محلی در ارتباط است و تلاش می‌کند این روابط انسانی را به‌خوبی تصویر بکشد. برای معرفی کتاب سباستین می‌توانیم بگوییم این کتاب مانند سایر سفرنامه‌های ضابطیان مردم‌شناسی و غذاشناسی است.ضابطیان خاطرات سفرش را طوری تعریف می‌کند که احساس می‌کنید همراهش هستید. ضابطیان از خوشی در عین فقر مردم کوبا حرف می‌زند، از نگاهشان به زندگی، از مردمی که هنوز هم وقتشان را دائماً باهم می‌گذرانند و چیزی به نام حریم خصوصی خانه‌ها هنوز برایشان چندان تعریف شده ای ست. درعین‌حال همین مردم در پذیرش افراد همان‌طور که هستند بسیار خوب عمل می‌کنند. فرقی نمی‌کند شما اهل کجا هستید، چه دینی دارید و چه‌طور زندگی می‌کنید کوبایی‌ها با لبخندی دلنشین و آغوشی باز از شما استقبال خواهند کرد.

 - چای نعنا؛

مرد سفر و سینما و سفرنامه درباره سفرش به مراکش می گوید: «مراکش دروازه آفریقاست و نزدیک‌ترین کشور آفریقایی به اروپا. مراکش زمانی مرا وسوسه کرد که در جنوب اسپانیا فیلم می‌ساختم و وقتی در کوچه پس کوچه‌های گرانادا قدم می‌زدم، احساسی از خویشاوندی با مردم آن منطقه داشتم. ایرانی‌ها مراکش را چندان نمی‌شناسند. در همه این سال‌ها مراکش جزو کشورهایی بوده که ایرانی‌ها کمتر به آن‌جا رفت و آمد داشته‌اند.»

 

 
- موآ؛

موآ سفر به کشور ویتنام است: کشوری که باز هم برای مخاطب ایرانی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. در این کتاب، ویتنام با جمله‌های بکر توصیف شده است و شما به‌خوبی با آن آشنا می‌شوید.

 

 
 
- بی‌زمستان:

این کتاب سفرهای منصور ضابطیان به سه کشور تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان را پوشش می‌دهد. لحن نوشتار او برای دو کشور تاجیکستان و گرجستان مانند کتاب‌های قبل است، ولی درباره آذربایجان کمی جدی‌تر سخن گفته که تنوع خوبی به کتاب داده است. اما چرا بی‌زمستان؟ چون ضابطیان در سه فصل بهار (تاجیکستان)، تابستان (آذربایجان) و پاییز (گرجستان) به این سه کشور سفر کرد و بنابه‌دلایلی نتوانست در فصل زمستان به سفرش ادامه دهد؛ برای همین است که این کتاب بی‌زمستان نام گرفته است.

 

 
 
- سه‌رنگ؛

سه رنگ با عنوان فرعی خود که غذانوشت های سفر ایتالیا می باشد، به سه رنگ پرچم این کشور اشاره داشته و پر از داستان های مفرح از گردشگری و تعاملات منصور ضابطیان می باشد. نویسنده در مورد انگیزه اش برای انتخاب این موضوع اشاره می کند که ایتالیا علاوه بر هنر و فرهنگ منحصر به فرد، یکی از معروف ترین کشورها در زمینه داشتن غذاهای خوش طعم و دلپذیر می باشد و همواره از غذاهای ایتالیایی به عنوان سمبل تنوع و نوآوری یاد می شود. از طرفی این سفر یک ماهه نیاز به یک رشته ثابت داشت که اتفاقات آن را به هم پیوند بدهد؛ بنابراین ضابطیان تصمیم گرفت تا این رشته را از جنس خوراکی های خوشمزه انتخاب کند و مشاهدات و رویدادهای سفر را از رفتن به بازار تا تهیه ی غذا و سرک کشیدن به آشپزخانه و در قالب دورهمی هایی که برای صرف غذا صورت می گرفت، روایت کند. نگارش کتاب از سبکی ساده و صمیمی برخوردار است و نحوه روایت اتفاقات در کنار عکس ها و گرافیک کلی اثر، سبب می شود تا عطر دلپذیر انواع غذاها از لا به لای صفحات کتاب، به مشام خواننده رسیده و حین آشنایی با غذاها و آشپزخانه های ایتالیایی، ذائقه او را کمی غلغلک بدهد.

 

 

  
 
 
 
  
 
 
دیگر آثار نویسنده:

- از اون روزا که عکسا

-اگر یک سوسمار بودیم...

-اگر یک زرافه داشتیم...

 

 

 

درباره نویسنده:

منصور ضابطیان 7 آذر 1349 در تهران متولد شد. او روزنامه‌نگار، کارگردان، مجری رادیو و تلویزیون، پادکست ساز، نویسنده و تهیه‌کننده ایرانی است. او در رشته سینما درس خوانده است و دوره‌های آموزش گویندگی و اجرا را نیز در دانشکده خبر گذارنده است.

منصور ضابطیان کار حرفه‌ای را با روزنامه نگاری آغاز کرد و با نشریه‌های مختلفی مانند حیات نو، چلچراغ، گزارش فیلم و کلک همکاری کرده است. در سال 1378 کار در تلویزیون را آغاز کرد و در برنامه‌های معروفی مانند سبد، مردم ایران سلام، جغرافیای فریاد، فرش واژه، نقره، رادیو هفت و صدبرگ از معروف‌ترین کارهای او در تلویزیون است. علاوه بر این در برنامه وقت خواب از یکی از شبکه‌های اینترنتی نیز اجرا داشته است. او برای فعالیت‌هایش، دو سال پی در پی جایزه قلم بلورین بهترین گفتگوی سال و یک سال هم جایزه قلم بلورین بهترین گزارش سال را در جشنواره مطبوعات را از آن خود کرده است. او همچنین در زمینه تولید کتاب صوتی با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز فعالیت کرده است.

 

 

 

 

 
  

 

شنبه 20 آذرماه 1400* شماره 85، هفته سیزدهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تو کیستی

داستان دنیای سوفی گزیده ای از سخنان ارزشمند فیلسوفان مهم دنیا در 3 هزار سال گذشته را روایت می کند. نویسنده این کتاب با خلاقیت هر چه تمام تر فلسفه و نکات ارزشمندی که هر کس باید در مورد این علم بداند را با زبانی ساده و روان بیان می کند. همین موضوع باعث شده تا دنیای سوفی به عنوان یکی از پر فروش ترین کتاب های دنیا همیشه حال خوشی را در صف فروش کتاب ها داشته باشد و به 60 زبان مختلف در دنیا خوانده شد. دنیای سوفی چاپ اول آن در سال 1991 میلادی در نروژ منتشر شد. از روی کتاب دنیای سوفی فیلمی با همین نام و بازی رایانه‌ای به همین نام ساخته شده‌است.این کتاب را نخستین بار حسن کامشاد به فارسی ترجمه و نشر نیلوفر منتشر کرده‌است. چهار ترجمه دیگر از این کتاب و نسخه‌ای با خط بریل برای نابینایان و نسخه‌ای صوتی از آن نیز منتشر شده‌است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

شخصیت اصلی کتاب

شخصیت اصلی رمان دنیای سوفی دختری خلاق و پرانرژی است به نام سوفی آموندسن! سوفی که در آستانه 15 سالگی قرار دارد با ذهنی مملو از سؤالات مختلف فلسفی که جوابی برای آن ها ندارد روبه رو شده است. سوفی نمادی از بسیاری نوجوانان دنیاست که با ذهنی آشفته از سؤال های بی پاسخی از کیستی و چیستی خود به سر می برند. داستان دنیای سوفی به معنی واقعی کلمه دنیای دختری با این ویژگی ها را بیان می کند.

 

 

 

خلاصه ای از کتاب دنیای سوفی

 داستان از آنجا شروع می شود که، دنیای سوفی با دریافت نامه ای عجیب و جذاب زیر و رو می شود. نامه ای که پر از محتوا و مفهوم بود اما تنها در دو کلمه «تو کیستی» خلاصه می شود! بله درست است متن تمام نامه همین دو کلمه بود و همین کافی بود تا ذهن سوفی را به اندازه چند برابر سؤالهایی که داشت مشغول خود کند.اما داستان این نامه ها به همین راحتی تمام نشد چرا که مدتی بعد سوفی نامهای طولانی تر از قبلی دریافت کرد با مضمون: جهان چگونه به وجود آمد! معمای این نامه های مرموز سرانجام با لو رفتن نام ارسال کننده نامه حل شد. آلبرتو کناکس شخصی است که این نامه ها را برای سوفی ارسال می کرد و قصدش از این کار تدریس فلسفه به سوفی 15 ساله بود! در ادامه داستان، نامه ها کم کم از حالت چند کلمه ای خارج شده و سوفی را برای پیدا کردن جواب مناسب دو سؤالی که از او پرسیده شده کمک میکند. در این بین مخاطب کمکم با نظریههای فیلسوفان مختلف دنیا آشنا میشود. چرا که هدف نویسنده بیان ساده فلسفه در قالب داستانی است که برای مخاطب قابل فهم باشد.

 

متن پشت جلد کتاب دنیای سوفی

یوستین گردر استاد ساده نویسی و ایجاز است. او سه هزار سال اندیشه را در 600 صفحه گنجانده و زیرکانه از قول گوته می گوید: کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست به سر می برد. او خیلی راحت مباحث پیچیده فلسفه غرب را بی آنکه مبتذل شود به زبان ساده و شیوا و همه فهم بیان می کند.

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: دنیای سوفی

نویسنده: یوستاین گاردر

مترجم: مهرداد بازیاری

ناشر: نشر هرمس

*موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان

 

 

درباره نویسنده:

یوستین گاردر در رشته فلسفه، الهیات و ادبیات از دانشگاه اسلو فارغ‌التحصیل شد و سپس به مدت ده‌سال به‌تدریس «تاریخ عقاید» در دبیرستان‌ها پرداخت و پیوسته در فکر متن فلسفی ساده‌ای بود که به درد شاگردان جوانش بخورد.

 

سایر آثار نویسنده:

- راز فال ورق (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) - راز تولد - قصر قورباغه ها - زندگی کوتاه است

- سلام کسی اینجا نیست - دختر پرتغال - درون یک آئینه درون یک معما - دنیای آنا

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 13 آذرماه 1400* شماره 78، هفته دوازدهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 استیصال انسان در مقابله با جنگ

نویسنده این بار داستان را از جبهه مقابل روایت کرده است. اولین فرمان آتش توپخانه که داده شود، چنان آتشی به پا می ‌شود که شعله ‌هایش سر به آسمان می ‌سایند و همه در این آتش خواهند سوخت؛ فرقی هم نمی‌کند اولین فرمان از توپخانه کدام جبهه صادر شده باشد. آتش آنقدر از هر دو طرف می ‌سوزاند تا فرمان آتش بس صادر شود. و بعد به جای آتش ویرانه است که به جا می ‌ماند. هر دو طرف هم، یا از روی اعتقاد و یا اجبار به این سرنوشت محتوم تن داده ‌اند و عواقب آن را پذیرفته. اما آتش جنگ آن زمان سوزاننده ‌تر می ‌شود که از سوی خودی بر سر ببارد.

نویسنده با انتخاب یک سرباز عراقی به عنوان شخصیت اصلی داستان و روایت عاشقانه او سعی کرده تا روایتی متفاوت از جنگ تحمیلی ارائه دهد. به عبارت دیگر در این روایت، سیاهی جنگ از زاویه نگاه افرادی به تصویر کشیده می‌شوند که خود آغاز کننده این رویداد بوده‌اند. رمان «لم‌یزرع» با چنین رویکردی نوشته شده و سعی کرده است به نوعی مظلومیت شیعیان عراقی در طول هشت سال دفاع مقدس را نیز به تصویر بکشد. شیعیانی که اگر در جنگ حضور داشتند ناچار از فشار حزب بعث بوده و اگر حضور نداشته‌اند نیز زندگی و عرصه چنان بر آنها تنگ می‌شده که توان فکری و جسمی برای زندگی باقی نمی‌ماند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

تم اصلی این رمان، ماجرای کشتار شیعیان منطقه دجیل در عراق است. شیعیانی که به خاطر سوءقصد و ترور ناکام صدام در روستایشان و نه توسط خودشان حتی، حزب بعث تمامی خانه و کاشانه و زمین‌های کشاورزی‌شان را نابود می‌کند. راوی اصلی رمان سربازی جوان با نام سعدون است که از شیعیان دجیل است و دلباخته احلی دختری از اهل سنت این منطقه است و سنت‌های قبیله‌ای اجازه وصلت به آنها نمی‌دهد. سعدون در بن بست این رویداد تصمیم می‌گیرد داوطلبانه عازم جبهه شود و این آغاز فرجامی عجیب برای اوست، فرجامی که برخلاف تصورش نه در جبهه که در زادگاهش که از آن فراری شده رقم می‌خورد.

بایرامی در این رمان استیصال انسان در مقابله با پدیده جنگ را به زیبایی به تصویرکشیده است. او انسان‌هایی را به تصویر می‌کشد که از سویی در مواجهه با جنگ وجه انسانی زندگی خود را به کلی از دست داده‌اند و از سوی دیگر انسان‌هایی را تصویر می‌کند که جنگ اجازه چشیدن طعم شیرین زندگی را از آنها گرفته و به استیصال کشیده است.

بایرامی با روایت‌های داستانی موازی با خط اصلی داستان را با فلاش بک‌هایی داستانی و با تغییر موقعیت و فضای روایت و زاویه دید و راوی صورت داده است. به عبارت دیگر او به جای انتخاب دیالوگ صرف و روایت از زبان قهرمان داستان، داستانی حاشیه‌ای را در فضای دیگر روایت می کند و این اتفاق ساده در تعادل و شناور بودن فضای داستانی و دور شدن از یکنواختی آن بسیار مؤثر است.

شاید بتوان درخشان‌ترین بخش این رمان را پایان‌بندی و فصول پایانی آن دانست که تکلیف قهرمان داستان را به نوعی مشخص می‌کند و فرجام پایانی زندگی او را درست در زمانی که احساس می‌کند به آرامش نزدیک شده است مشخص می‌سازد؛ زیبایی روایت این بخش و تصویرسازی‌های زیبای آن را باید شگفت‌ترین بخش این رمان به شمار آورد.

رمان «لم یزرع» هم قصه دارد و هم از ساختمان خوبی سود می‌برد. این رمان سوال‌های بسیاری در ذهن خوانندگانش ایجاد می‌کند که از این حیث نیز اثری موفق است. رمان «لم یزرع» دارای ریتمی قابل قبول است و خواننده با خواندن آن نه تنها خسته نمی‌شود بلکه حسی لذت‌بخش از خواندن اثر پیدا می‌کند.

 

 

 

بخشی از کتاب لم یزرع

به یک‌باره یاد پیراهنش می‌افتد. با عجله به سمت آن می‌رود و از جیبش، عکسی بیرون می‌آورد. عکس را ـ که از آن «احلی» است ـ لحظه‌ای می‌نگرد و بعد پشت و رو کرده و برای خشکاندنش، شروع می‌کند به ها کردن. آخرسر هم زل می‌زند به آن. صدای دخترانه‌ای برایش جان می‌گیرد؛ کم‌کم: «سلام سعد! این اولین و آخرین نامه‌ای است که برایت می‌نویسم. این نامه را یکی از بستگان مورد اعتماد ما برای تو پست می‌کند. لازم نیست جوابش را بدهی، چون نمی‌خواهم احیاناً خانواده‌ام متوجه بشوند. البته اگر ناچار شدی، به همین نشانی جواب بفرست. به دست من می‌رسانند، ولی به زحمت می‌افتند و من راضی به آن نیستم. از رفتن ناگهانی‌ات خیلی متأسف شدم. خبرش را ماه‌ها بعد و از طریق دوستت شنیدم؛ همان وقتی که فکر می‌کردم دیگر مرا فراموش کرده و دنبال زندگی خودت رفته‌ای. اما چرا؟! چرا رفتی؟ کاش راه دیگری بود. کاش به اینجا نمی‌رسید. شاید هر دو تلاش لازم را نکردیم. و من از این بابت خیلی افسوس می‌خورم و به شدت اندوهگین هستم. یک‌بار حتی رفتم تا نزدیک محله‌تان ـ اگر اشتباه نرفته باشم ـ و از دور زنی را دیدم که گویا مادرت بود. خیلی مغموم به نظر می‌رسید. جلو در نشسته بود و چیزی می‌بافت یا وصله می‌کرد. امیدوارم رشته‌ها و بافته‌های هیچ کس پنبه نشود. بعد از رفتنت اینجا زمین‌ها خشکیدند. سرسبزی از بین رفت. ویرانی بیداد می‌کند. ببینی، نمی‌شناسی! همه جا خشک و بی حاصل شده است...

در بخشی دیگری از کتاب «لم یزرع» می‌خوانیم:

«بد شانسی که شاخ و دم نمی‌خواهد. همین که آسمان این طوری سوراخ بشود و سه شب یک‌بند برف روی برف ببارد، نشان می‌دهد که باید تف کرد به این شانس. اگر توی مرگ یکی باران ببارد، می‌شود معنی‌ای بر آن بار کرد. می‌توان گفت آسمان هم غمگین بود و می‌گریست. می‌توان همه چیز را رمانتیک و پرسوز و گداز دید، اگر توی مرگ یکی توفان در بگیرد و یا باد بوزد، می‌توان گفت...؛ اما توی برف و سرما حتی احساسات هم یخ می‌زند و شاید تنها کاری که می‌شود کرد، ‌لرزیدن باشد. لرزیدن و ترسیدن! همین و همین!»

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: لم یزرع

نویسنده: محمد رضا بایرامی

 ناشر: کتاب نیستان

تعداد صفحه: 352 صفحه

* برگزیده جایزه کتاب سال

* برگزیده جایزه ادبی جلال آل احمد

* برگزیده جایزه شهید حبیب غنی پور

 

 

درباره نویسنده:

محمدرضا بایرامی (متولد 1340 در اردبیل) نویسنده معاصر ایرانی است.بایرامی با کتاب کوه مرا صدا زد از قصه‌های سبلان توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند.

 

دیگر آثار نویسنده:

مرغ مهربان ننه مهتاب، با تصویرگری ملیحه حجتی، انتشارات سروش، 1367/ سپیدار مدرسه ما، با تصویرگری حمید شریفی، کتاب جوانه، 1368/ دشت شقایق‌ها سوره مهر، 1369/ عقاب‌های دره شصت سوره مهر، 1369/ هفت‌روز آخر سوره مهر، 1369/ وقتی‌که کولی‌ها برمی‌گردند، مجموعه داستان، نشر دانش‌آموز، 1369/ شب‌های بمباران، آثار کودکان و نوجوانان، انتشارات سوره مهر، 1370/ شب در بیابان سوره مهر، 1371/ تفنگ نشر دانش‌آموز، 1371/ رعد یک‌بار غرید سوره مهر، 1371/ کوه مرا صدا زد سوره مهر، 1371/ افسانه اژدها و آب با تصویرگری محمدعلی بنی‌اسدی، انتشارات قدیانی، 1372/ آن آدم کوچک سازمان تبلیغات اسلامی، 1373/ بادهای خزان سوره مهر، 1374/ بعد از کشتار سوره مهر، 1374/ دود پشت تپه مؤسسه انتشارات قدیانی 1375/ به کشتی نشسته با تصویرگری خشایار قاضی‌زاده، سوره مهر، 1376/ در ییلاق سوره مهر، 1376/ سایه ملخ رمان نوجوان، سوره مهر، 1377/ رعد یک بار غرید انتشارات سوره مهر، 1376/ گزیده ادبیات معاصر مجموعه داستان، کتاب نیستان، 1379/ صدای بال نسیم قصه‌های زندگی امام خمینی ره، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، 1379/ پل معلق نشر افق، 1381/ پیش رو مجموعه داستان نوجوان، سوره مهر، 1381/ به دنبال صدای او مجموعه داستان نوجوان، سوره مهر، 1381/ مرغ‌های دریایی (ایلام) نشر شاهد، سوره مهر، 1382/ دره پلنگ‌ها (ایلام) نشر شاهد، سوره مهر، 1382/ هلت‌ها نام تو را می‌خوانند (ایلام) نشر شاهد، سوره مهر، 1382/ پرواز همیشه انتشارات همشهری، 1382/ 'درمینودر، 4روز با رهبر در سفر، مؤسسه انتشارات قدیانی، 1386/ پروفسور حسابی با تصویرگری امیر نساجی، سوره مهر، 1386/ گرگ صفر، گرگ سفر داستانی برای فیلم، انتشارات قدیانی، کتاب‌های بنفشه، 1382/ گرگ‌ها از برف‌ها نمی‌ترسند انتشارات قدیانی، کتاب‌های بنفشه، 1382/ خون‌نوشت معرفی رمان‌های برگزیده ایرانی، انتشارات همشهری، 1387/ بر لبه پرتگاه با تصویرگری نگین احتسابیان، سوره مهر، 1388/ در باد آمد، در باران رفت انتشارات علم 1388/ عبور از کویر شرکت انتشارات سوره مهر، 1388/ فصل درو کردن خرمن سوره مهر، 1388/ در ییلاق شرکت انتشارات سوره مهر، 1388/ غروب خورشید در سامرا انتشارات سوره مهر، 1389/ فصل پنجم: سکوت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1390/ آتش به‌اختیار انتشارات سوره مهر، 1390/ همسفران انتشارات سوره مهر، 1390/ سنگ سلام، انتشارات علمی و فرهنگی، 1394/ مردگان باغ سبز انتشارات سوره مهر، 1390

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 6 آذرماه 1400* شماره 71، هفته یازدهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کشف خود و کشف معنا

در بین نویسندگان ایرانی، کم‌تر کسی را سراغ داریم که داستان‌هایش را در بستر‌های فلسفی بنویسد و روی ماه خداوند را ببوس از این حیث کتابی قابل بررسی و البته قابل ستایش است. زاویه دید مستور در این رمان درونی است و به اصطلاح داستان‌نویسی راوی همان قهرمان داستان است. رمان با موضوعی فلسفی و هستی شناسانه و در پی پاسخ دادن به پرسش‌هایی است که همیشه در جدال بین عقل و احساس مطرح می‌شوند. نویسنده در این رمان افکار، دینی، معرفت‌شناسی، جامعه‌شناسی و خود را با زبان شخصیت‌های داستان بیان می‌کند که بر پایه سه محور اساسی: شک، عدم قطعیت، تنهایی، بنیان نهاده‌است. شک مثل آنچه را که نباید نادیده گرفت، دغدغه اصلی نویسنده، یعنی خدامحوری و تفکر و اندیشه ایمان و تقدس و تلاش انسان برای کشف خود و کشف معنا و خدا، در داستان است که حتماً دارای ارزش فوق‌العاده است. این رمان در حقیقت جزء آن دسته از داستانهایی است که روح دردمند یک انسان از خودبیگانه را به خویشتن خویش بازمی‌گرداند و انتظام می‌بخشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مستور در رمان روی ماه خداوند را ببوس سوالات هستی‌شناسانه زیادی مطرح می‌کند که ممکن است برای خیلی‌ها پیش آمده باشد. نویسنده سعی کرده در کتاب روی ماه خداوند را ببوس، به پرسش‌های بسیاری درباره‌ وجود خدا و داشتن یک زندگی هدفمند پاسخ بدهد. اگر به دنبال داستانی با محتوای فلسفی هستید، این کتاب کم حجم گزینه‌ جذابی برای شما است.

خلاصه داستان روی ماه خداوند را ببوس

یونس فردوس دانشجوی مقطع دکتری جامعه‌شناسی است و موضوع پایان نامه‌اش را بررسی دلیل خودکشی دکتر محسن پارسا، فیزیک‌دان برجسته‌ی معاصر، انتخاب کرده است. نامزد یونس، سایه نامی دانشجوی کارشناسی ارشد الهیات است و او هم در تکاپوی تنظیم پایان‌نامه خود با موضوع مکالمه‌ خداوند با حضرت موسی است. یونس چند سال پیش وقتی در رشته‌ فلسفه درس می‌خواند هم‌کلاسی به نام مهرداد داشت که به واسطه‌  نامه‌نگاری‌اش با یک دختر آمریکایی به نام جولیا عاشق می‌شود و مدتی بعد به این کشور می‌رود. داستان از آمدن مهرداد بعد از سال‌ها دوری به ایران شروع می‌شود و یونس با خریدن چند گل ارکیده برای استقبال از او به فرودگاه می‌رود. مستور در این داستان نشان می‌دهد که شک در همه‌ امور انسان را به جهنمی می‌برد که هر فرد با دست‌های خود آن را برای خود و اطرافیانش می‌سازد. شکی که می‌تواند به همه‌ ابعاد زندگی روزمره‌ آدم رسوخ کند و او را از مسیر اصلی زندگی‌اش منحرف و به سوی تنهایی و عزلت بکشاند.

 

 

 

ترجمه روی ماه خداوند را ببوس؛ از عربستان تا آلبانی

کتاب روی ماه خداوند را ببوس در سال 1394 با نام «وجه‌الله» توسط نشر «تنویر» و با ترجمه «غسان حمدان» در جهان عرب منتشر شد. علاوه بر این کتاب در سال 1391 به‌وسیله‌ی «آسیه عیسی بایوا» به روسی ترجمه شد. تاکنون روی ماه خداوند را ببوس در کشورهای اندونزی، روسیه، ترکیه و کردستان عراق، مصر و آلبانی ترجمه و منتشر شده است.

درباره نویسنده:

مصطفی مستور در 1343 در اهواز به دنیا آمد. وی در سال 1367 در رشته مهندسی عمران از دانشگاه شهید چمران اهواز فارغ‌التحصیل شد و دوره کارشناسی ارشد را در رشته زبان و ادبیات فارسی در همان دانشگاه گذراند. وی هم‌اکنون ساکن تهران است.

سبک نوشتاری مصطفی مستور

 یکی از ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد نویسندگی مستور در این است که شخصیت‌ها در کتاب‌های مختلف او تکرار می‌شوند و در موقعیت‌های مختلف قرار می‌گیرند. این امر باعث می‌شود تا مخاطب‌های کتاب‌های او پیگیر و وفادار به این شخصیت‌ها باقی بمانند و سرنوشت‌شان را در داستان‌های دیگر این نویسنده دنبال کنند، با آن‌ها احساس قرابت و نزدیکی کنند و از مطالعه‌ آثار جدید لذت بیشتری ببرند. این ویژگی از این جهت تحسین‌برانگیز است که در صورتی که خواننده برای اولین بار یکی از کتاب‌های مستور را بخواند، به هیچ وجه سردرگم نمی‌شود و خط اصلی داستان را پیدا می‌کند.

دیگر آثار نویسنده:

7 داستان و 6 مجموعه داستانک و 2 نمایش‌نامه که تاکنون(شهریور هزار و چهارصد) از مستور چاپ شده است.

 

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: روی ماه خداوند را ببوس

نویسنده: مصطفی مستور

ناشر: نشر مرکز

تعداد صفحات: 112 صفحه

این کتاب در سال 1391، توسط آسیه عیسی بایوا به روسی ترجمه شد.

*برگزیده جشنواره قلم زرین

*موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان

 

 

- عکس‌نگاری:

پرسه در حوالی زندگی (عکس‌نگاری) 1385، نشر چشمه (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)/ این اثر می تواند انگیزه خوبی برای خلق آثار تازه توسط دانشجویان هنر برای نوع روایت ترکیبی از ادبیات و تصویر باشد.

- پژوهش:

مبانی داستان کوتاه، 1379، نشر مرکز(موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان)

- کارهای داستانی:

عشق روی پیاده‌رو (مجموعه داستانک) 1377، نشر رسش / چند روایت معتبر (مجموعه داستانک) 1382، نشر مرکز /

استخوان خوک و دست‌های جذامی (داستان) 1383، نشر مرکز (موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان) /

من دانای کل هستم (مجموعه داستانک) 1383، انتشارات ققنوس / من گنجشک نیستم (داستان) 1388، نشر مرکز /

حکایت عشقی بی‌قاف، بی‌شین، بی‌نقطه (مجموعه داستانک) 1384، نشر چشمه /

تهران در بعد از ظهر (مجموعه داستانک) 1389، نشر چشمه / سه گزارش کوتاه دربارهٔ نوید و نگار (داستان) 1390، نشر مرکز /

رساله درباره نادر فارابی (داستان) 1394، نشر چشمه / بهترین شکل ممکن (مجموعه داستانک) 1395، نشر چشمه /

زیر نور کم (مجموعه داستانک‌های منتشر شده 1395-1371) 1396، نشر چشمه / معسومیت (داستان) 1398، نشر مرکز.

عشق و چیزهای دیگر (داستان) 1396، نشر چشمه /

- نمایش‌نامه:

دویدن در میدان تاریک مین، 1385، نشر چشمه / پیاده‌روی در ماه، 1397، نشر چشمه

- شعر:

و دست‌هایت بوی نور می‌دهند، 1390، نشر مرکز / گربه همسایه، 1395، نشر مرکز

- ترجمه:

فیل، ریموند کارور، 1377، نشر چشمه(چاپ نخست: نشر تجربه) /

صمیمیت، ریموند کارور، 1378، نشر چشمه(چاپ نخست: نشر تجربه) /

تلفن بی‌موقع، ریموند کارور، 1378، نشر چشمه(چاپ نخست: نشر تجربه) /

فاصله و داستان‌های دیگر(از جمله شامل دو داستناک فیل و صمیمیت)، ریموند کارور، 1380، نشر مرکز /

پاکت‌ها و چند داستان دیگر، ریموند کارور، 1382، نشر رسش /

سرشت و سرنوشت، سینمای کریشتف کیشلوفسکی، مونیکا مور، 1386، نشر مرکز / نمونه نثر: بریده‌هایی از آثار

 

 

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 29 آبان 1400* شماره 64، هفته دهم* روایت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادای دین به تاریخ معاصر ارامنه و اصفهان

دنیای رمان، تجربه دنیای متفاوت از زندگی معمولی انسان‌هاست. در رمان می‌نار؛ تخیل ادبی بر بال وقایع تاریخ معاصر نشسته و مخاطب را به دنیایی تازه می برد. ارامنه ایران، محور این رمان هستند و تجسم واقعگرایانه زندگی، آداب و رسوم، رفتارها و کردارهایشان در قالب حوادث متعدد، دستمایه این آفرینش ادبی شده است. آرتوش، در بستر کهن الگوی سفرقهرمان، رازهای زندگی اش را یکی یکی برای مخاطب عیان می سازد. زمانه با او سر ناسازگاری دارد و او برای رسیدن به آرزویش راه پر فراز و نشیبی دارد. روایت تصویری و سینمایی در کنار لحن متفاوت و نثر روان اثر، روایت لایه به لایه می‌نار را شکل می دهد. رازهای ناگفته تاریخ معاصر چاشنی لذت و سرگرمی خواندن این رمان است. شور و شیرین، گس و می‌خوش است اناری که در این خم به می روایت رسیده و روسری زنان جنوبی شده تا اصفهان و خرمشهر را به هم پیوند دهد. یاقوت دانه های سرخ، نماد عشق و تراژدی می شوند و جام خون‌رنگ ایثار و مقاومت را لبریز می کنند. گر مرد رهی درست پیمان باش! نویسنده درباره این اثر گفته است: «من قبلا سمفونی بابونه های سرخ را با محوریت ارامنه نوشته بودم اما در دوره صفوی بیشترش می گذشت. می‌نار ادای دین من است به تاریخ معاصر ارامنه و اصفهان و همچنین آداب و رسوم و فرهنگ ارامنه.»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درباره نویسنده:

محمد اسماعیل حاجی علیان متولد 1359 سنگسر و دانش آموخته کارشناسی ارشد مرمت اشیا تاریخی و فرهنگی دانشگاه هنر تهران است.

 

آثار نویسنده:

مجموعه داستان ها:

- قربونی (نشر آموت) - آدمک چوبی، سوت بلبلی (سوره مهر) - اگه زنش بشم، می تونم شمر رو بغل کنم (ققنوس) - سی و یک روز و پنج انگشت (سوره مهر) - ساعت دنگی (سوره مهر)

 

رمان ها:

- سمفونی بابونه های سرخ ( نشر آموت) - ایوار (سوره مهر) - چهار زن (نشر آموت) - بیداری ( به نشر) - مقام گورخانه ( سوره مهر) - آتون نامه (سوره مهر) - ایرانشاه (نشر صاد) - اپرای مردان سبیل استالینی (ققنوس) - نیستدرجهان (ققنوس) - پاپیلو (ققنوس) - دختری با روسری سرخ در پنجره روبرو ( آبرخ) - می نار (کتابستان)

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: می نار

نویسنده: محمد اسماعیل حاج علیان

ناشر: کتابستان

تعداد صفحه: 332 صفحه

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 22 آبان ماه 1400* شماره 57، هفته نهم* روایت

 

 

 

 

 

 

روایت یک تراژدی

کتاب حاضر مجموعه‌ای است که شما را با کوهنوردی و مخاطره‌جویی جوانان ایرانی آشنا می‌کند. این کتاب به برنامه‌ گشایش مسیر ایران بر فراز برودپیک، یکی از قله‌های هشت هزارمتری و دشوار هیمالیا، می‌پردازد. کتاب «مسیر ایران بر فراز برودپیک» را «مجید بزرگی» و «آزاد بهادری» گردآوری کرده‌اند. این کتاب داستان برودپیک و یادداشت‌های آیدین بزرگی را شرح می‌دهد. کتاب مسیر ایران بر فراز برودپیک، روایت یک تراژدی بزرگ ملی است. داستان سه جوان جستجوگری که از سفری که برای فتح یکی از بزرگترین قله‌های هیمالیا داشتند بازنگشتند و فریاد کمکشان در دل کوه خاموش شد. آیدین بزرگی، پویا کیوان و مجتبا جراهی پس از صعود به قله و برای رسیدن به هدفشان که گشایش مسیر ایران بر فراز برودپیک بود هرگز بازنگشتند ولی همین تراژدی تلخی که رقم زدند، نام ایران و کوهنوردی را تا مدت‌ها در اخبار برجسته ساخت. در کتاب مسیر ایران بر فراز  برودپیک تلاش شده است تا هم این موضوع از جنبه‌ها و زوایای خاص

 

 

 

 

 

 

بررسی شود و با نگاهی جامع و اطلاعات کافی به تجزیه و تحلیل مستندات پرداخته شود. کاری که تا پیش از این، در منابع دیگری که به موضوع فتح برودپیک اخصاص داشتند، انجام نشده بود.

 

 

 

در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است:

 «کتاب حاضر داستان گشایش مسیر ایران بر فراز برودپیک، یکی از قله‌های هشت هزارمتری و دشوار هیمالیا است. خرداد 1392، سومین پویش (اکسپدیشن) غیردولتی ایرانی‌ها برای تکمیل مسیر آغاز شد. در تیر 1392 آیدین بزرگی، پویا کیوان، و مجتبا جراهی به شیوه‌ی "سبکبار" یعنی بدون کار گذاشتن طناب ثابت یا برخورداری از امکاناتی مانند نیروی باربران ارتفاع، موفق به تکمیل گشایش "مسیر ایران" شدند. این برای نخستین‌بار بود که گروهی ایرانی بر روی یک قله‌ی‌ بلند جهان، مسیر نو باز می‌کردند. آن‌ها برای رسیدن به قله مجبور به چند شب‏مانی در ارتفاع بالای 7000 شدند. اما، سه کوهنورد پرتوان و پرتلاش ایرانی در بازگشت از قله از مسیر عادی راه را گم کردند و در بامداد 27 تیر در تماسی تلفنی اعلام کردند که نیاز به کمک دارند. تا شب شنبه 29 تیر که آیدین آخرین تماس را گرفت، تلاش‌ها برای یافتن محل دقیق آن‌ها بی‌ثمر بود و آنان به کوهستان برودپیک پیوستند.»

* جملاتی از کتاب مسیر ایران بر فراز برودپیک

ما برای بوسیدن خاک سر قُله‌ها

چه خطرها کرده‌ایم

چه خطرها کرده‌ایم

داستان آشنایی آیدین با کوه به دوران نوجوانی‌اش برمی‌گردد. او که علاقه زیادی به ورزش داشت و ورزش‌هایی مثل فوتبال و کونگ‌فوتوآ و والیبال را آزموده بود، وقتی در سیزده چهارده‌سالگی پایش به کوهستان و مسیر کلک‌چال باز شد، دیگر

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: کتاب مسیر ایران بر فراز برودپیک

داستان برودپیک و یادداشت‌های آیدین بزرگی

نویسنده: آزاد بهادری ، مجید بزرگی

ناشر: چشمه

 

 

از آن جدا نشد و روزبه‌روز وابستگی و علاقه‌اش به کوه بیشتر و بیشتر شد. به طوری که این امر تمام زندگی‌اش را تحت‌تأثیر قرار داد و دیگر برای همیشه اولویت او کوه شد و تمام رشته‌های مرتبط با آن مانند سنگ‌نوردی، یخ‌نوردی، بدن‌سازی، دومیدانی و... همگی برای این بود که خود را آماده نگه دارد تا بتواند بیشتر با او (کوه) باشد.

سال 1388 وقتی مطرح کرد که با گروهی از باشگاه آرش می‌خواهد در قالب یک تیم به پاکستان و هیمالیا برود، هنوز بیست سالش تمام نشده بود، اما با پشتکار خودش و دوستان و خانواده به فراهم آوردن زمینه‌های این سفر ورزشی پرداخت. در تیم ده‌نفره باشگاه قرار گرفت و رهسپار رشته‌کوه‌های قراقروم در پاکستان شد. پس از گذشت نزدیک به دو ماه با باز کردن بخشی از مسیر تا ارتفاع 7100 متری، که تنها دو نفر از اعضای این تیم به این ارتفاع رسیدند (آیدین و رامین)، اقدام به بازگشت کرد اما کوتاه نیامد و خود را برای صعودی دیگر در سال 1390 آماده می‌کرد.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 15 آبان ماه 1400* شماره 50، هفته هشتم* روایت

 

 

 

 

 

 

جزئیات یک سادگی

اَبله نام یکی از معروف‌ترین رمان های فیودور داستایفسکی است. نویسنده‌ای که بسیاری از منتقدان، او را پیشگام ادبیات روان‌شناسانه می‌دانند و معتقدند که او بهتر از هر نویسنده‌ دیگری در آثارش توانسته جزئیات روحی و روانی انسان‌ها را بازتاب دهد. این کتاب ابتدا به صورت پاورقی در سالهای 69-1868 در روزنامه روسکی فیسنیک به چاپ رسید. داستایفسکی، نوشتن ابله را در سپتامبر 1867، در ژنو آغاز کرد و آن را در ژانویه 1869 در فلورانس به پایان رساند. در این مدت، او و همسر دومش، آنّا گریگوری‌یِونا، روسیه را برای فرار از طلبکاران ترک کرده بودند. آنها در فقر شدید با وام گرفتن پی‌درپی و گرو گذاشتن وسایل خود زندگی می‌کردند. تا پیش از پایان یافتن رمان ابله، در چهار شهر مختلف سوئیس و ایتالیا زندگی کردند. در این میان، سوفیا، اولین فرزندشان نیز در سه ماهگی، در مِه 1868 از دنیا رفت. این رمان شرح‌حال سفر یکی از نوادگان خاندان سلطنتی در روسیه را روایت می‌کند که پس از سال‌ها زندگی در سوئیس تصمیم می‌گیرد برای دیدار با یکی از شاهزادگان روسی به روسیه بازگردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این شاهزاده که دچار بیماری افسردگی و بی‌اعتمادی شدید به اطرافیان خود است، در طول سفر خود با افرادی مرموز همسفر می‌شود که دست‌مایه‌ اتفاقات این رمان قرار می‌گیرد. سادگیی در وجود او غلیان می‌کند که بیش از هر چیز در چشم دیگران از او یک ابله ساخته است! بسیاری ابله را بزرگ‌ترین شاهکار داستایوسکی می‌دانند. عصیان‌نگری، تداخلات روحی و روانی، خشم، اضطراب‌های درونی و... از ویژگی‌های مشترک شخصیت‌های رمان‌های او‌ هستند.

ابله، بیش از هر چیزی بی‌ارزش بودن صداقت در زمان فراگیری دروغ و نیرنگ را بیان می‌کند. ابله از یک سری حوادث ناگوار و پشت سرهم ترکیب شده، حوداثی که بدست شخصیت‌های حساس پیش‌بینی شده ولی هیچ‌کدام از حوادث بر حسب اراده پیش‌گیری نشده است.

داستایفسکی روان‌شناسی شخصیت‌هایش را به عنوان نقطه شروع انتخاب نمی‌کند. در اصل، بعد روان‌شناسی این شخصیت‌ها چیزی بیش از یک بوته‌ آزمایش ظریف که در آن انسانیت محض از نیروی آتشین درونی یک ملت در حال گذر تولید می‌شود نیست. بنابراین روان‌شناسی چیزی نیست جز طبیعت وابسته به وجود انسان. همچنین وی معتقد است که تنها راه رستگاری برای جوانان و ملت آن‌ها در کودکی شان نهفته است.

در بخشی از کتاب ابله می‌خوانیم:

در مرحله اول باید نسبت به دیگران مودب و روراست باشم، کسی بیش از این از من انتظار ندارد. شاید اینجا همه فکر کنند که بچه هستم خوب، بگذار خیال کنند، نمی‌دانم به چه علت همه فکر می‌کنند آدم ابلهی هستم. البته در آن زمان مدتی سخت بیمار بودم و شباهت زیادی به آدم ‌های ابله داشتم، اما حالا هم ابله هستم؟ وقتی خودم می‌فهمم که مردم مرا ابله می‌پندارند پس شعور دارم و دیوانه نیستم.

وقتی به‌جایی وارد می‌شوم با خود فکر می‌کنم. «می‌دانم که همه مرا احمق می‌پندارند، اما من آدم باهوشی هستم و آنها این را نمی‌توانند بفهمند.»

درباره نویسنده:

فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی، رمان‌نویس، نویسنده داستان کوتاه، مقاله‌نویس، روزنامه نگار و فیلسوف روسی بود. داستایوسکی آثار ادبی منحصر بفردی خلق کرده است که روانشناسی فضای آشفته‌ سیاسی، اجتماعی و معنوی قرن نوزدهم در روسیه را بررسی می‌کند. او در بیست سالگی نویسندگی را آغاز کرد و نخستین رمان داستایفسکی مردم فقیر (Poor Folk) برای نخستین‌بار در سال 1846 هنگامی که داستایفسکی تنها 25 ساله بود، چاپ شد. آثار مهم او عبارتند از جنایت و مکافات، ابله و برادران کارامازوف. آثار او شامل 11 رمان بلند، 3 رمان، 17 داستان کوتاه و آثار متعدد دیگر است. بسیاری از منتقدان ادبی از او به عنوان یکی از بزرگترین و برجسته‌ترین روانشناسان در ادبیات جهان یاد می‌کنند. رمان یادداشت‌های زیر‌زمینی (Notes From Underground) یکی از از اولین آثار ادبی اگزیستانسیالیستی به حساب می‌آید.

داستایفسکی از معدود نویسندگان تاریخ ادبیات جهان به‌شمار می‌آید که آثارش در رشته‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، فلسفه و شاخه‌های علوم انسانی بحث‌ها و منازعات قابل‌توجهی ایجاد کرده است. متخصصان و پژوهشگران اعصاب و روان، به داستایفسکی توجه خاصی نشان داده‌اند. او خود بارها از بیماری صرع‌ یاد کرده و تعدادی از قهرمان‌های رمان‌های او نیز دچار حمله‌های صرعی می‌شوند؛ مانند «استاوروگین» در فریفتگان، «اوردینف» در صاحب‌خانه، «گولیادکین» در دوگانگی و پرنس میشکین در رمان ابله. نوشته‌های داستایفسکی کمک بسیاری به فهم و شناخت حمله‌های صرعی کرده است. «جنایت و مکافات» یکی از سه شاهکار او در کنار ابله و برادران کارامازوف، پس از انتشار، همواره در دپارتمان‌های روان‌شناسی جهان به‌عنوان اثری که به‌زیبایی به توصیف حالت‌های روحی جنایتکار (آشفتگی‌ها، تب‌ها و هذیان‌های راسکلنیکف) در قبل و پس از جنایت پرداخته، موردتوجه بوده است.

 

 

 

از دیگر آثار نویسنده:

 (1846) بیچارگان (رمان کوتاه)

(1846) همزاد(رمان) (رمان کوتاه)

(1847) خانم صاحبخانه (رمان کوتاه) (بانوی میزبان)

(1849) نیه توچکا (ناتمام)

(1859) رؤیای عمو (رمان کوتاه)

(1859) روستای استپانچیکو

(1861) آزردگان (تحقیر و توهین شدگان)

(1862) خاطرات خانه اموات

(1864) یادداشت‌های زیرزمینی (رمان کوتاه)

(1866) جنایت و مکافات

(1867) قمارباز (رمان کوتاه)

(1869) ابله

(1870) همیشه شوهر (شوهر باشی) (رمان کوتاه)

(1872) جن‌زدگان

(1875) جوان خام

(1880) برادران کارامازوف

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: ابله

نویسنده: داستایوفسکی

مترجم: سروش حبیبی

ناشر: نشر چشمه

 

 

ترجمه فارسی

برای اولین بار، در سال 1333 مشفق همدانی رمان ابله را از روی ترجمه انگلیسی آن به فارسی برگرداند. پس از آن مترجمان بسیاری این کتاب را به فارسی ترجمه کرده‌اند که بعضی چندین بار تجدید چاپ شده است. از این میان ترجمه سروش حبیبی از متن روسی در سال 1383 توسط نشر چشمه به چاپ رسید و تا سال 1400 بیست و هفت بار تجدید چاپ شد. ترجمه مهری آهی نیز چند دهه پس از درگذشت مترجم، با تلاش ضیاء‌الدین فروشانی در سال 1395 توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد. دیگر مترجم‌ها عبارتند از: نسرین مجیدی (نشر روزگار)، آرا جواهری (نشر پارمیس)، پرویز شهدی (نشر مجید)، اصغر اندرودی (نشر ناژ)، زهره کدخدازاده (نشر نوید ظهور)، منوچهر بیگدلی خمسه (نشر نگارستان کتاب)، کیومرث پارسای (نشر سمیر)

 

درباره سروش حبیبی، مترجم ابله:

سروش حبیبی ( متولد 1312) با بیش از چهار دهه فعالیت در عرصه‌ ترجمه‌ آثار ادبی و ترجمه‌ آثار نویسندگان بزرگی چون داستایفسکی، تولستوی، آنتوان چخوف، هرمان هسه و گونتر گراس، به‌عنوان مترجمی متبحر و قابل‌اعتماد در میان خوانندگان ایرانی شناخته می‌شود. او مترجمی چندزبانه است و از زبان‌های آلمانی، انگلیسی، روسی و فرانسوی به فارسی ترجمه می‌کند. سروش حبیبی عقیده دارد که ترجمه همچون «پنجره‌ای است رو به باغ فرهنگ زبان و جهان باطن نویسنده‌ی اصلی». او تاکید می‌کند برای ترجمه، تنها تسلط بر زبان خارجی کافی نیست؛ بلکه مترجم باید علاوه‌بر آشنایی کامل با زبان‌های مبدا و مقصد، به فرهنگ و افکار نویسنده‌ اصلی نیز آشنا باشد تا بتواند ترجمه‌ای قابل‌قبول ارائه بدهد. این مترجم معاصر از نخستین کسانی بود که به ترجمه‌ ادبیات لاتین به زبان فارسی پرداخت و فارسی‌زبانان را با نویسندگانی چون آلخو پانتیه و ماریانو آزوئلاریا آشنا کرد؛ اما به این کار ادامه نداد. دلیل آن را هم تسلط نه‌چندان زیاد به اسپانیایی دانست. آثار سروش حبیبی از این قرار است: آنا کارنینا، ارباب و بنده، پدر سرگی، جنگ و صلح، داستان یک کوپن جعلی، سعادت زناشویی، سونات کرویتسر، مرگ ایوان ایلیچ از «لیو تولستوی»؛ ابله، بانوی میزبان، شب‌های روشن، شیاطین (جن‌زدگان) از «فیودور داستایوفسکی»؛ سفر به شرق، نارسیس و گلدموند، داستان دوست من، سیذارتا، گورزاد و دیگر قصه‌ها از «هرمان هسه»؛ سگ سفید و خداحافظ گری کوپر از «رومن گاری»؛ گل‌های معرفت و میلاروپا از «اریک امانوئل اشمیت»؛ مروارید، موش‌ها و آدم‌ها از «جان شتاین بک»؛ شب‌های هند، میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان از «آنتونیو تابوکی»؛ انفجار در کلیسای جامع، قرن روشنفکری از «آلخو کارپانتیه»؛ طبل حلبی از «گونتر گراس»، «ژرمینال» از امیل زولا

فیلم سینمایی ابله

براساس رمان ابله چند فیلم سینمایی تهیه شده است. یکی از این فیلم‌ها را آکیرا کوروساوا، فیلمساز مشهور ژاپنی در سال 1951 ساخت. مدت‌زمان این فیلم اقتباسی بسیار طولانی از کار درآمد و تهیه‌کننده صد دقیقه از این فیلم 265 دقیقه‌ای را بدون جلب‌نظر کوروساوا حذف کرد.

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 8 آبان 1400*شماره 43، هفته هفتم* روایت

 

 

 

 

 

 

عفت قلم

ویلیام شکسپیر نمایش نامه نویس و شاعر مشهور که نمایشنامه های او را به چند دسته کلی می‌توان تقسیم کرد: نمایش نامه های غنایی (همچون رومئو و ژولیت)، نمایشنامه های کمدی (مانند هیاهوی بسیار برای هیچ)، نمایش نامه های تاریخی (نظیر هنری ششم)، و تراژدی (همچون هملت). او غزل های پرشماری نیز سروده است. آثار شکسپیر اگرچه در وهله نخست و در محدوده اذهان عمومی ، بی درنگ و مستقیماً عبور از عالم خاکی و صعود به جهان بالا را به خاطر متبادر نمی کند، لیکن چون با تفسیر و تعمق گرهها و پیچیدگی های وجود قهرمانانش گشوده شود، آشکارا رموز هنر قدسی که همانا تشخیص و تمیر میان " مقید" و " مطلق" است ظاهر می شود و به وضوح پرده از حرکتی عمودی به سوی مفاهیم برتر، که نظرگاه اوست، فرو می افتد. کتاب حاضر مجموعه 27 تراژدی و کمدی از اوست که همگی را مرحوم علاءالدین پازارگادی ترجمه کرده است. یکی از نکات قابل توجه در آثار شکسپیر عفت قلم و اخلاقی بودن نمایشنامه های اوست. شکسپیر، در عین این که قالبی نمی اندیشد، سخت در قید آن است که نمایشنامه هایش به نتایج اخلاقی جهانشمول برسد و مخصوصاً دغدغه تحکیم روابط خانواده از صدر تا ذیل نوشته هایش را دربرگرفته است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سبک تحریر نمایشنامه های شکسپیر مخلوطی از اشعار مقفی، ابیات بی قافیه، و قطعات منثور است که هر کدام در جای معینی به کار می رود. ابیات مقفی را اکثراً برای اینکه تاثیر زیادی در شنونده بکند در آخر صحنه ها به کار می برد. مخصوصاً در مواردی که صحنه تغییر نمی کرد یا وسایلی وجود نداشت که تغییر صحنه را نشان دهد این گونه ابیات برای تفکیک صحنه ها موثر واقع می شد.

 

 

 

از دیگر آثار نویسنده:

از مجموعه آثار شکسپیر، کتاب های زیر در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان موجود است:

1- اتللو

2- تراژدی مکبث

3- هملت

4- هفت داستان از شکسپیر

5- تراژدی ریچارد شاه سوم

6- هنری پنجم

7- هیاهوی بسیار برای هیچ

8- به تربیت درآوردن دختر تندخوی

9- رومئو و ژولیت

10- تاجر ونیزی

11- لیرشاه

 

*همچنین کتاب «شناختی از کمدیها و تراژدیهای شکسپیر» با ترجمه علاءالدین پازارگادی در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان موجود است که خواندن آن برای علاقه مندان به شناخت بهتر آثار شکسیپیر، خالی از لطف نیست.

* دهم آبان (1 نوامبر) ویلیام شکسپیر نمایشنامه «اُتللو» را برای نخستین بار در کاخ «وایت هال» لندن به روی صحنه آورد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: مجموعه آثار نمایشی ویلیام شکسپیر

مولف: ویلیام شکسپیر

مترجم: علاءالدین پازارگادی

ناشر: انتشارات سروش

تعداد صفحات: دو جلد در 817 و 1860 صفحه رقعی

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 1 آبان 1400*شماره 36، هفته ششم* روایت

 

 

 

 

 

 

آخرین فرستاده

این اثر، حاصل بازخوانی سه کتاب کهن فارسی است که قبل از قرن هفتم نوشته شده. این سه کتاب عبارتند از: «سیرت رسول‌اللّه» نوشته شده در سال 612 هجری قمری، «شرف‌النبی» حدود سال‌های 577 و 585 هجری قمری و «تفسیر سورابادی» حدود 470 هجری قمری. این کتاب از تولد تا رحلت آخرین فرستاده الهی را برای خواننده روایت می‌کنند. یاسین حجازی برای نوشتن این کتاب سه سال وقت گذاشته تا تصویری روایی و بر اساس مستندات تاریخی برای خواننده به صورت خطی ارائه کند.

 حجازی درباره این اثر می‌گوید:

«حاصلِ ایده‌ای است که بیش از چهار سال پیش ــ مثلِ پاره ‌سنگی که از ناکجایی سویم پرت کنند ــ به ذهنم خورد و قدحِ سرم را شکست و فرورفت و فرونشست در خاکِ جمجمه ‌ام و یک سال طول کشید تا یکی تاک شد و حبّه حبّه برآمد و سه سال طول کشید تا قطره قطره روی کاغذ افشاندمش.»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ghaf1.jpg

 

 

 

 

درباره‌ یاسین حجازی:

یاسین حجازی زاده 1357 است. او به متون کهن علاقه‌ی زیادی دارد و کارهایش همه بر اساس بازنویسی از متون کهن تدوین شده‌اند. آثار یاسین حجازی بیشتر درباره موضوعات دینی و آیینی است. از میان آثار او می‌توان به هفتاد و سومین نفر، آه (بازخوانی مقتل امام حسین) و قاف اشاره کرد.

برخی، آثار حجازی را نوعی «کولاژ» یا پازل می‌دانند که با استفاده از تصویرها، بخشی از یک نامه یا گفتگوها و کنار هم قرار دادن آنها داستان را می‌سازد. هرکدام از خرده روایات او تکه‌ای از یک «کولاژ» است که از کنار هم گذاشتن آنها می‌توان اصل واقعه را دریافت و نتیجه نهایی را دید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«بازگشتم و با پیش عبدالمطلب رفتم. چون مرا بدید، خرم شد و گفت: "آمدی ای حلیمه که به کار مشغول شوی؟" گفتم: بلی." برخاست و می‌آمد جامه در پای‌ کشان، تا مرا به در خانه برد که آمنه آن‌جا بود، مادر محمد. او را دیدم چون ماه شب چهارده. گوییا ستاره رخشنده بر پیشانی او بسته بودند. چون مرا دید، گفت: «اهلا و سهلا بک یا حلیمه!» پس دست من گرفت و در خانه ‌ای برد که محمد در آن ‌جا بود. او را دیدم در جامه ‌ای از صوف سپید پیچیده ــ و از آن بوی مشک می‌دمید ــ و حریری سبز در زیر انداخته و او خفته. من چون او را بدیدم و حسن و جمال او دیدم، روا نداشتم که او را از خواب بیدار کنم. نزدیک وی فراز شدم و دست بر سینه وی نهادم. چشم بر کرد و تبسمی در روی من بکرد و نوری از چشم‌ های او می ‌آمد و در عنان آسمان می‌شد و من می‌نگرم. و میان دو چشمش بوسه دادم و او را بر کنار گرفتم...»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: قاف

نویسنده: یاسین حجازی

ناشر: شهرستان ادب

*موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان

 

 

 

 

 
 

 

شنبه 24 مهرماه 1400* شماره 29، هفته پنجم* روایت

 

 

 

 

 

 

پرسه در خاک همسایه

افغانستان کشوری است که شاید کمتر پیش آید قصد سفر کردن به آن جا را داشته باشیم و بواسطه مشکلات اقتصادی و سیاسی که در آن جا وجود دارد همواره جهت سفر ها از افغانستان به سمت ایران بوده. این کتاب به موضوعی پرداخته که تا به حال کمتر کسی به آن توجه کرده است. کتاب داستان سفرنامه رضا امیر خانی به افغانستان است. او در سال 2009 از سه شهر هرات، مزار شریف و کابل دیدن کرد و تجربیات اش را به رشته تحریر درآورد که البته محدود به سفرنامه نیست، نویسنده به تفاوت های بین ایران و افغانستان از جنبه های مختلف نیز اشاره کرده است. از ویژگی های امیر خانی تعلیق در داستان هایش است که ذهن خواننده را درگیر خودش می کند. اولین تعلیق در این کتاب هم مقدمه ای است که امیر خانی در ابتدای کتابش آورده. این کتاب در 9 فصل و 348 صفحه به همت انتشارات افق به چاپ رسیده است.اگر دوست دارید با فرهنگ و جامعه کشورهای مختلف آشنا شوید، این سفرنامه جذاب برای شما مناسب است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در توضیح پشت جلد کتاب آمده است:

«رضا امیرخانی سفر کوتاه اما پرماجرایش به افغانستان را روایت می‌کند. پرسه در خاک همسایه فرصتی است برای نگاه کردن دوباره به ایران، اتفاقات تازه و آینده پیش رو. هربار وقتی از سفری به ایران برمی‌گردم، دوست دارم سر فرو بیافکنم و بر خاک سرزمین‌م بوسه‌ای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم. برعکس، پاره‌ای از تنم را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی‌راه و بی‌روح مرزی. خطوط "مید این بریطانیای کبیر"! پاره از از نگاه من، مانده بود در نگاه دختر هشت ماهه... بلاکش هندوکش...»

درباره نویسنده:

رضا امیرخانی (زاده 1352، تهران) نویسنده و منتقد ادبی است. او دارای گواهی‌نامه خلبانی نیز هست و در سال 1371، جوان‌ترین خلبان ایران لقب گرفت. او مدتی نیز رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود.امیرخانی از نویسندگانی ایرانی است که برخی از آثارش همچون رمان من او به زبان‌ها زبان‌های روسی و عربی و اندونزیایی ترجمه شده ‌است. همچنین جوایز مختلفی برای کتاب‌هایش گرفته از جمله برگزیده بخش داستان بیست‌ویکمین دوره جایزه کتاب فصل برای رمان قیدار، اثر شایسته تقدیر دهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش ویژه برای کتاب نفحات نفت، اثر برگزیده یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش رمان و داستان بلند برای رمان رهش.

 

 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: جانستان کابلستان

نویسنده: رضا امیرخانی

ناشر: نشر افق

 

 

 

دیگر آثار مهم این نویسنده:

- ناصر ارمنی (مجموعه داستان، سال 1378)                           - ازبه (داستان بلند، سال 1380) 

- داستان سیستان (سفرنامه، سال 1382)                               - نشت نشا (مقاله بلند، سال 1384)            

- بیوتن (رمان، سال 1387)                                                           - نفحات نفت (سال 1389)      

- قیدار (سال 1391)                                                                      - رهش (رمان، زمستان 1396)

 

 

 

 

 
 
 

شنبه 17 مهرماه 1400*شماره 22، هفته چهارم* روایت

 
 

 

نتیجه‌ سال‌ها نوشتن

کتاب نوروز آقای اسدی مجموعه‌ای داستان جذاب است که محمد کلباسی نوشته است.

این اثر یک تجربه داستان ‌نویسی نیست نتیجه‌ سال‌ها نوشتن و تجربه است با قلمی بی‌نظیر.

 

بخشی از کتاب:

در آن بعد از ظهر پاییزی میدان و پیاده‌ رو حاشیه پارک شاهد ازدحام بیهوده ‌ای بود. دست‌ فروش ‌ها جنس ‌های بنجل خود را بر سنگ ‌فرش پیاده ‌رو چیده بودند و فریاد می‌کردند. سوزی از بالای میدان کلیسا را دور می‌زد و پایین می ‌آمد و برگ‌ های خشک چروکیده را از شاخه‌ های عریان درخت ‌های پارک ملی جدا می‌کرد. کشیش‌ های جوان با لباده سیاه دراز، که تا زیر گلو بسته شده بود، از میان جمعیت می‌گذشتند و گاه برای پرسیدن قیمت اجناس رو به فروشنده ‌ای خم می‌شدند و تندتند به فرانسه حرف می‌زدند، بی ‌آن‌که بدانند فروشنده حرف‌های آن ‌ها را درست فهمیده است یا نه. در آن عصر سوزدار آفتابی، من با پوستین گوسفندی بلندم، مقابل کلیسای ساکریکور، ایستاده بودم و خیره به تصویر غریبم در سنگ مرمر سفید نگاه می‌کردم. پشم سفید گوسفند و موی سیاه سرم، درست در تضاد بودند و نگاهم در سنگ، دور و غریبه‌وار. خط آفتاب زردی بر دیواره‌های بلند کلیسا، که تا برج‌ های ناقوس برافراشته بود، بالا می‌رفت و کلیسا در انتهای خیابان، شکوهی غم‌انگیز داشت. سیگاری درآوردم و به لب گذاشتم و خواستم کبریت بکشم که ناگاه از پشت سر، کسی مچ دست مرا نرم گرفت و به انگلیسی گفت: « آقا...» برگشتم. بوم و چارپایه‌ای بر شانه‌اش آویزان بود. معلوم بود تازه رسیده است. گفت:« آقا... آقای محترم، من پرتره شما رو بکشم؟» استخوانی بود و بلندقد. این‌بار به انگلیسی کلمه ‌به‌کلمه باز گفت: «من، باید پرتره شما رو بکشم...» نفس بلندی کشید و باز تأکید کرد:» باید بکشم...». در طول پیاده ‌رو کنار پارک نقاش ‌ها بساطشان را علم کرده بودند و در مقابل چند فرانک پرتره توریست ‌ها را می ‌کشیدند.

     

 شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: نوروز آقای اسدی

نویسنده: محمد کلباسی

ناشر: چشمه

 

درباره نویسنده:

محمد کلباسی متولد بیستم مهرماه 1322 از دوستان هوشنگ گلشیری در جنگ اصفهان بوده است. نثر او قوی و کامل است. او در داستان‌های بازگشت آناهیتا، ناظم موشی و حوض چوق انار، پرتره، آزار مراق، خواهرم لاله و پیرمرد و دریا روایتی دیگر خواننده را با خود به دنیای عجیب داستان‌هایش می‌برد. داستان‌های کلباسی زبان خوش ساختی دارند و خواننده را از داستان جدا نمی‌کنند و او را با خود به دنیای کلمات و تجربیات تازه می‌برند.

 
     

 
 

شنبه 10 مهرماه 1400*شماره 15، هفته سوم* روایت

 
 

 

پیچیدگی شوق و خاطره

"تکان نخور "خود‌زندگی‌نامه‌ سالی‌مان عکاس نامدار آمریکایی است که به خاطر عکس‌های سیاه‌و‌سفید درخشانی که از دهه 1980 به این سو، از خانواده و زادگاهش گرفته شناخته می‌شود.

در پشت جلد کتاب آمده است:

«رابطه‌‌ای که همیشه برایم میان نوشتن و عکاسی وجود داشت، هرگز به اندازه‌ حالا در چشمم روشن نبوده است. زبان شاعرانه‌‌ قدیمم و عکس‌های مرثیه‌خوانم از چشم‌اندازها، نقش‌هایی تکرار شونده در کل زندگی‌ام بوده‌اند، تاروپودِ در هم پیچیده‌ شوق و خاطره. من با این نظریه موافقم که اگر می‌خواهی خاطره‌ای را دست‌نخورده نگه ‌داری، نباید زیاد به یادش بیافتی، چون هربار که آن را مرور می‌کنی ناگزیر تغییرش می‌دهی. حس تجربه‌ اولت را به‌خاطر نمی‌آوری، بلکه آخرین‌باری را به یاد می‌آوری که مرورش کردی. هر بار تغییرات کوچکی راهشان را آرام به خاطره باز می‌کنند و همین است که کار کشیدن از حافظه‌مان ما را به گذشته نزدیک‌تر نمی‌کند، بلکه دورترمان می‌برد.».

سال مان عکس های تجربی زیبا و ماندگاری را در مدت بیش از چهل سال گرفته است و کارهایش موضوعات بنیادی زندگی و هستی را می‌کاوند که عبارت‌اند از: حافظه، میل، میرایی، خانواده، و بی‌اعتنایی توان‌فرسا و قاطعِ طبیعت نسبت به آدمی. آن‌چه به مجموعه‌های پراکنده‌ عکس‌های پرتره‌، طبیعت بی‌جان‌، منظره‌، و مطالعاتِ گوناگونِ او وحدت می‌بخشد، آن است که جملگی محصول یک مکان‌اند؛ جنوب ایالات متحده.او بارها در‌باره‌معنای زیستن درپ جنوب نوشته و سخن گفته است که نشان‌گر عشقِ عمیق و آگاهی بنیادینش نسبت به سنّت و میراث تاریخیِ بسیار پیچیدهو چندلایه‌ جنوب است. مان جسورانه می‌کاود و پرسش‌های تفکر برانگیز و تحریک‌آمیزی در باب مسائلی نظیر تاریخ، هویت، نژاد، و دین مطرح می‌کند که از مرزهای جغرافیایی و ملی فراتر می‌رود. به‌طور اجمالی، کارهای او خیال‌انگیز، اندوهگین، مبهم، تیره و تار، و مه‌آلود‌ند، اما ترسناک و دلهره‌آور نیستند و بی‌گمان خاستگاه آن‌ها جهانِ معقولات و بدیهیات نیست. عکس‌هایش ماتم‌زده و محزون‌اند، اما تسلّی و دلداری نمی‌دهند و بیننده را در تنش و اضطراب نگه می‌دارند.

مجله تایم سالی را به عنوان "عکاس سال 2002" معرفی کرد و عکس های وی دوبار در صفحه اول مجله نیویورک تایمز در سال 1992 و سال 2001 به چاپ رسیده است.

     

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب: تکان نخور

نویسنده: سالی‌مان

ناشر: حرفه هنرمند

*موجود در کتابخانه دانشگاه هنر اصفهان

     
 
تاریخ:
1400/07/14
تعداد بازدید:
10038
مشاهده نظرات (تعداد نظرات 0)

ارسال نظرات
نام
آدرس پست الکترونیکی شما
شماره تلفن
توضیحات
خواندن کد امنیتی تغییر کد امنیتی
کد امنیت
معاونت فرهنگي دانشگاه هنر اصفهان
خيابان حكيم نظامي، كوچه سنگتراشها، كوي چهارسوقي ها،مادي خواجه عابد، دانشگاه هنر اصفهان، معاونت فرهنگي دانشگاه هنر اصفهان
031-36262681-36262682   031-36262683
دانشگاه هنر اصفهان
كليه حقوق مادي و معنوي اين سايت متعلق به دانشگاه هنر اصفهان مي باشد.
ورود اعضا
Powered by DorsaPortal